امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
48,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب ۱۹۸۴

۱۹۸۴ نام کتاب مشهوری از جورج اورول است که اولین بار در سال ۱۹۴۹ منتشر شده‌ است. این رمان با ترجمه حمیدرضا بلوچ در انتشارات به سخن چاپ و روانه بازار نشر شده است.

این رمان بیانگر روحیه‌ای خاص و هشداردهنده است. روحیۀ به تصویر کشیده شده در این کتاب، نومیدی نسبت به آیندۀ انسان است و به همگان هشدار می‌دهد که اگر روند تاریخ تغییر نکند، انسان‌ها در سراسر دنیا، بی‌آنکه خود بدانند، خصوصیات انسانی خود را از دست می‌دهند و به آدم‌هایی ماشینی و بی‌روح تبدیل می‌گردند. بعد از رمان «قلعه حیوانات» که فروشی میلیونی داشته و تقریبا به تمامی زبان‌ها ترجمه شده است، کتاب ۱۹۸۴ قرار دارد که به جرات می‌توان گفت جزو ده کار برتر دنیا از نظر قلم انتقادی است.

در رمان ۱۹۸۴ جهانِ نیمه‌متحد سه قدرتِ بزرگ دارد که جهان را میانِ خود تقسیم کرده‌اند و هر سه به شیوهٔ مشابهی جهان را اداره می‌کنند. کتاب شگفت‌انگیزی است که جهان آینده را که در آن زندگی و حتی افکار مردم تحت کنترل در می‌آید، توصیف می‌کند. دنیایی که عشق و حقیقت از آن طرد می‌شود و افراد از زندگی خصوصی محروم می‌شوند. این رمان جامعه‌ای کاملاً خشک و مقرراتی را به تصویر می‌کشد که در آن انسان فقط یک شماره است و فردیت خود را به تمامی از دست می‌دهد. این وضعیت با ترکیب ترس فوق‌العاده زیاد و بهره‌برداری روانشناسانه و عقیدتی از انسان تشدید می‌شود. پرسش اساسی اورول این است که اصولا آیا چیزی به نام «حقیقت» وجود دارد یا نه. «واقعیت» آن‌گونه که حزب حاکم به آن اعتقاد دارد، بیرونی نیست. واقعیت فقط در ذهن انسان است نه هیچ جای دیگر. هر چه که حزب آن را حقیقت بداند، حقیقت است. اگر چنین باشد، پس حزب با کنترل ذهن انسان‌ها، حقیقت را کنترل می‌کند.

گزیده کتاب ۱۹۸۴

یکی از روزهای بسیار سرد ماه آوریل بود و ساعت‌ها با نواختن سیزده ضربه، ساعت یک بعداز ظهر را اعلام می‌کردند. وینستون اسمیت، درحالی‌که برای فرار از باد سرد موذی، سر در گریبان فرو برده بود، به‌سرعت از لای درهای شیشه‌ای به درون عمارت پیروزی خزید و مقدار زیادی از گرد و خاک را با خود به درون آورد.

در راهرو، بوی کلم پخته و حصیر کهنه می‌آمد. بر روی دیوار راهرو، پوستر رنگی بزرگی نصب شده بود که برای چنین فضایی نامناسب می‌نمود. تصویری عظیم، به پهنای بیش از یک‌متر که چهره‌ی مردی حدود چهل‌وپنج‌ساله، با سبیل‌های کلفت سیاهرنگ و جذابیتی خشن را نشان می‌داد. وینستون به‌طرف پله‌ها رفت. زحمتِ امتحان کردن آسانسور را به خود نداد؛ چون در بهترین شرایط هم به‌ندرت درست کار می‌کرد، چه رسد به حالا که جریان برق به‌منظور صرفه‌جویی برای استقبال از «هفته‌ی ابراز تنفر»، در ساعاتی از روز قطع بود. آپارتمان وینستون در طبقه‌ی هفتم قرار داشت و او اگرچه سی‌ونه‌سال بیشتر نداشت؛ ولی چون بالای قوزک راستش دچار زخم واریسی بود، آهسته بالا می‌رفت و چندبار نیز در بین راه نفس تازه کرد. در همه‌ی طبقه‌ها، روبه‌روی آسانسور، همان پوستر با چهره‌ی بسیار عظیمش به دیوار آویخته شده بود و به آدم، خیره نگاه می‌کرد. چشمهایش طوری به تصویر کشیده شده بود که انگار آدم را تعقیب می‌کرد. شرح زیر تصویر چنین بود: برادر بزرگ مراقب توست.

کنگره :
‏‫‬‮‭PZ۳‏‫‬‭/‮الف‬۸۷۳ھ۴ ۱۳۸۶
دیویی :
‏‫‬‮‭۸۲۳/۹۱۲
کتابشناسی ملی :
1148498
شابک :
9786007987698
سال نشر :
1402
صفحات کتاب :
288

کتاب های مشابه ۱۹۸۴