کتاب۱:۲۰ به افق کاشان نوشته فاطمه عقیقی در انتشارات راه یار به چاپ رسیده است. این کتاب شامل خاطرات مردم کاشان از ایام شهادت حاجقاسم سلیمانی است.
رنگینکمان هویت انقلاب اسلامی در آخرین سالهای دهۀ نود، کهکشانی پُررنگونور کم داشت و آن تشییع باشکوه و پرجمعیت پیکر سردار سلیمانی در چند شهر ایران و عراق بود. دربارۀ شخص حاجقاسم و ابومهدی و یاران شهیدشان گفتهاند و از این پس هم بسیار خواهند گفت؛ اما حاشیههایی در متن شهادت سردار و یارانش وجود دارد که مانند حاشیههای تاریخ اسلام، دفاع مقدس، پیادهروی اربعین و... خواندنی و پرثمر و هویتبخشاند؛ روایتهایی که هریک، ذرهنوری در کهکشان راه سلیمانیاند و قطعاً میتوانند در بسترهای هنر و اندیشه و رسانه، محصولات و آثار تازهای خلق کنند.
کتاب ۱:۲۰ به افق کاشان روایت مردم کاشان از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی است، از نیمهشب 13 دیماه تا لحظه باخبر شدن مردم و پیوستن به خیل عزاداران و سوگوارانش در شهرهای مقصد تشییع. کلیه روایتها از طریق برگزاری فراخوان عمومی، و علاوه بر آن، انجام مصاحبه با اقشار مختلف مردم و چهرههای شاخص شهر گردآوری شده و بعد از چند مرحله بازنویسی، براساس سیر زمانی مشخصی، در نهایت نظم و تناسب ممکن آورده شده است. محتوای کتاب با تکیه بر این توصیه رهبر معظم انقلاب که «شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ هرجور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید، 180 درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند... این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفه جوانهای ما است»، به گردآوری روایت مردم شهر کاشان از ایام شهادت سردار دلها پرداخته است. اثر حاضر، قدم اول مستندسازی وقایع مربوط به ایام شهادت سردار شهید حاجقاسم سلیمانی در شهر کاشان است؛ یقیناً، قصهها و روایتهای مردمی، ظرفیت بالایی برای دیگر تولیدات هنری همچون فیلم، مستند، فیلم کوتاه و ... دارند. خاطراتی که اگر جایی نوشته و ثبت نشوند، نخواهند توانست در انتقال هویت فرهنگی شهر به نسل آینده، نقش مؤثری داشته باشند.
هر کس از جلوی مسجد رد میشد، سراغ سردار را میگرفت. عکسهایی که داشتیم، کمتر از آنی بود که بخواهد جوابگوی مردم باشد. با یکی از دوستان که در چاپخانه کار میکرد، صحبت کردیم و چند طرح از تصاویر سردار آماده کردیم. یک پمپ رنگ تهیه کردیم و شروع کردیم به کلیشهنویسی روی ماشینها. زیر عکس هم نوشتیم: شهادتت مبارک سردار. هرجور ماشینی که فکر کنی، میایستاد جلوی مسجد و میخواست برایش ماشیننویسی کنیم. از ماشینهای مدلبالا بگیر تا ماشینهای قدیمی و قراضه شهر.