کتاب با خودت خوب باش، انسان زیبا اثر بیهان بوداک و ترجمه فائزه پورعلی است که توسط انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
این کتاب، مخاطب را برای یافتن و پرورش دادن من سالم وجودش همراهی می کند تا در سایه ی قدرت انسان زیبای درونش بتواند انتخاب های بهتری داشته باشد، خودش را دوست بدارد، افکار منفی را مدیریت کند و بتواند روابطی سالم با دیگران برقرار سازد.
بیهان بوداک مقطع ابتدایی و دبیرستان را در آنکارا و تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته روانشناسی در دانشگاه استانبول به پایان رسانده است.
پس از اتمام مقطع لیسانس، اولین فوق لیسانسش را در دانشگاه قاضی آنکارا در گرایش مشاوره و روانشناسی گرفته و از پایاننامهاش با موضوع روابط عاطفی دفاع کرده است. فوق لیسانس دومش را در گرایش روانشناسی بالینی در دانشگاه استانبول به پایان رسانده است. بیهان بوداک متأهل و پدر دو فرزند است.
سالهای زیادی در بیمارستانی وابسته به وزارت بهداشت و سلامت ترکیه مشغول به کار بود و سپس استعفا داد و از آن به بعد فعالیتهای رواندرمانیاش را در مطب خصوصی خود دنبال کرد. بیهان بوداک در سال 2018 در گردهمایی تدکس با موضوع «آن چیزی که نقداً خریداری کردهای خوشحالی نیست!» سخنرانی کرد. بیش از سیصد سخنرانی در مؤسسات و شهرهای مختلف در حوزة توسعه فردی انجام داده است و درحالحاضر هم به فعالیت خود ادامه میدهد.
به غیر از کمک روانشناختی به مراجعان خود، برای انسانهایی که به دلایل مختلف از کمک گرفتن از روانشناسان خودداری میکنند، کانالی در یوتیوب به نام «روانشناسی عامهپسند» ایجاد کرده است و درمورد مراقبههای شخصی ویدیو تهیه میکند. این ویدیوها که در این کانال ساخته شده است تا امروز به دست بیش از دومیلیون نفر دنبالکنندة کانال او در شبکههای اجتماعی رسیده و بیش از سیمیلیون بازدید داشته است.
با خود باش یعنی چه؟
در زمان دبیرستان یکی از بهترین تفریحاتم پیدا کردن یک صندلی خالی در میدان کیزیلآی آنکارا و نشستن و تماشای افراد در حال گذر بود. انسانهای مختلفی رد میشدند.
زوجهایی که بهقدری نزدیک باهم راه میرفتند که از میان آنها هوا هم عبور نمیکرد، انسانهایی که هیچ علامتی از خوشبختی در چهرههایشان دیده نمیشد و با عجله در حال رسیدن به جایی بودند، انسانهایی که گیج و سرگردان در حال گذشتن بودند و انسانهایی که صورتشان خندان و چشمهایشان درخشان بود... برای خودم یک سرگرمی ایجاد کرده بودم؛ شخصی را انتخاب میکردم و با یک نگاه به حالت چهره و رفتارش، تلاش میکردم حدس بزنم که چه افکاری در سر دارد و میخواهد به کجا برود.
برای من بررسی انسانها به این شکل خیلی لذتبخش بود. بعدها، با اشتیاق زیاد و درحالیکه خانوادهام مخالف بودند، روانشناس شدم. کاری که برای سرگرمی میکردم، دیگر شغل من شده بود.