کتاب آرزوها ثروت نمیآفرینند کتابی نوشته ناپلئون هیل از پیشکسوتان حوزه موفقیت در کسبوکار است. در این اثر گمشده کلاسیک نویسنده به شما یاد میدهد چطور با پرشی سرنوشتساز از ایمان به طرف عملکرد حرکت کنید تا رویاهایتان به واقعیت تبدیل شود.
اغلب میشنویم که افراد میگویند: «خودت را باور کن و ایمان داشته باش، اما واقعیت این است که ایمان به تنهایی کافی نیست. ما به ایمان کاربردی نیاز داریم.» وقتی برنامهریزی میکنید به کارگیری ایمان شور و اشتیاق و عملکردی که برای اجرای آن اتخاذ میکنید سه عامل مهم برای رسیدن به اهدافتان است. در کتاب آرزوها ثروت نمیآفرینند مختصر و در عین حال جامع ناپلئون هیل استاد موفقیت فردی به شما آموزش میدهد چطور باورتان را به عمل در بیاورید و چطور ایمان را در برنامههای زندگی واقعیتان بگنجانید. کتاب آرزوها ثروت نمیآفرینند، حلقه گمشدهای را برای رفتن از تجسم رویاهایتان تا زندگی کردن با رویاها به شما ارائه میدهد.
در فصل اول، «ایمان و باور کاربردی»، ناپلئون کارش را با بخش مصاحبهاش در سال 1908 با اندرو کارنگی شروع میکند و روی این اصل تأکید میکند. آقای کارنگی به ناپلئون جوان میگوید که او برای انجام کار بیستسالۀ آمادهسازی یک فلسفة موفقیت به باور کاربردی نیاز دارد. او تفاوت بین باور کور، باور غیرفعال و باور فعال را توضیح میدهد. آقای کارنگی قابلیتهای ذهن را تقریباً به شیوهای شعرگونه شناسایی میکند. سپس برای ناپلئون توضیح میدهد که این قابلیتها بهدست نمیآید تا زمانی که ترسها و تقلیدهای خودتحمیلی جایشان را به باور کاربردی بدهند. برای ایجاد چنین باور و ایمانی، عمل، پافشاری و تکرار لازم است و زمانی که این باور بهوجود بیاید برای بهدست گرفتن کنترل و رسیدن به اهداف برنامه، بینش و درک نامحدودی را به شما ارائه میدهد.
فصل دوم، «اشتیاق»، نیز با گزیدههایی از مصاحبۀ ناپلئون با اندرو کارنگی در سال 1908 شروع میشود. آقای کارنگی بیان میکند که اشتیاق برای پاکسازی ذهن از عوامل منفی لازم است تا اینکه اعتقاد و باور جایش را بگیرد. این یک ابزار امیدواری برای ایجاد باور و ایمان است و امید و باور و اشتیاق همه برای کسب موفقیت لازم و ضروری هستند. آقای کارنگی بهطور مشروح بسیاری از موانع برای ایجاد و حفظ اشتیاق را توضیح میدهد، مثل ضعف سلامتی و استفاده از الکل یا مواد مخدر. او توضیح میدهد چطور تربیت و پرورش ناپلئون جوان در فقر، مزیتی معادل را همراه دارد، یعنی شور و اشتیاقی که نامادری ناپلئون در او ایجاد کرد و انگیزهاش برای تبدیل شدن به یک خبرنگار مجله شد.
فصل سوم، فصل عملکرد توسط مؤسسها انتخاب شده و اصل دکتر هیل است که به «تلاش فردی سازمانیافته» اشاره میکند. این فصل نیز با گزیدههایی از مصاحبه با اندرو کارنگی شروع میشود. آقای کارنگی سیویک ویژگی رهبری را توضیح میدهد و بر نیاز اقدام سریع تأکید دارد، نه تعلل و پشت گوش انداختن. تلاش فردی سازمانیافته به یک هدف، یک برنامه، یک عملکرد مداوم و پایدار نیاز دارد. یک تمایل و گرایش قدرتمند برای دستیابی مهمتر از یادگیری کتاب است. یک فرد برای موفقیت لازم نیست یک نابغه باشد. آقای کارنگی با گفتن این موضوع به ناپلئون این مصاحبه را به پایان میرساند که ناپلئون و جهان، هم ثروت مادی و هم درک معنوی را از نوشتههای ناپلئون درباره فلسفۀ دستاورد فردی، بهدست خواهند آورد. ثروت و دارایی مادی بهتنهایی مخرب شخصیت است و باید با رشد معنوی و روشنگری همراه باشد.