کتاب فلسفه هستی نوشته محمدعلی اردستانی می باشد و سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرده است. حق تعالی حقیقت وجود است و غیر حق تعالی حقیقت وجود نیست. حقیقت وجود، غیر متناهی از جهت شدت و عدت و مدت، بلکه فوق مالایتناهی بمالایتناهی است. این عدم تناهی اطلاقی متمایز از اطلاقهای مفهومی و ماهوی و فعلی است و اشتباه میان آنها سبب گمراهیها و عقاید فاسدی شده و میشود. اطلاق ذاتی از هر اطلاق و تقیید والاتر است و طائر بلند پرواز عقل به آن مقام، بلند پرواز نتواند و وهم به حقیقت آن ذات متعالی نرسد و فهم از چگونگی آن وجود مقدس ناتوان است و با دام هیچ وصفی و نعتی و اسمی و بیانی و عبارتی و ایما و اشارتی شکار نشود؛ حتی خود این بیان هم ساقط است. «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر / گانجا همیشه باد به دست است دام را» و «برو این دام بر مرغ دگر نه / که عنقا را بلند است آشیانه» حقیقت وجود «هستی اطلاقی» است و ظهور توحید اطلاقی، مولود ما بعد طبیعی قرآن و حدیث، و تأسیس آن از اختصاصات دین مبین اسلام است.
حیوان نیز میتواند به شرط اینکه در حیوانیتش جز جسمیت و تغذی و حس نباشد، لحاظ شود و آنچه بعد از آن هاست، خارج از آن است. حیوان به این لحاظ، بعید نیست که ماده انسان یا موضوع بوده و صورت آن، نفس ناطقه باشد. حیوان میتواند به شرط جسم بودن به معنایی که جسم به آن معنا جنس است، لحاظ شود و در معانی آن جسم، به نحو تجویز، حس و صور غیر آن است و اگر نطق یا فصل مقابل نطق باشد، تعرض به بود و نبود هیچکدام از آن ها نشده باشد، بلکه وجود هرکدام از آن ها در هویت جسم تجویز شده باشد، لکن بودن قوه تغذیه و حس و حرکت با حیوان ضروری است، اما ضرورتی در بودن یا نبودن غیر آن ها نیست. حیوان به این لحاظ، به معنای جنس است. در حساس و ناطق نیز وضعیت به همین گونه است. حساس میتواند جسم یا چیزی که دارای حس است به شرط اینکه زیادت دیگری نباشد، لحاظ شود. حساس به این لحاظ، فصل نیست، اگرچه جزئی از انسان باشد و حیوان بر آن حمل نمیشود. حساس می تواند جسم یا چیزی که بعد از بودن حس در آن، بودن هر صورت و شرایطی برای آن و در آن و با آن تجویز گردد، لحاظ شود.