کتاب «تاریخ روابط ایران و امریکا» نوشتهٔ جان قزوینیان با ترجمهٔ سعید عدالتجو و علی فیضاللهی در انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده است.
نوشتن درباره تاریخ روابط میان دولتهای مختل امری پیچیده و دشوار است. اختلاف در منافع دو سوی رابطه منجر به روایتی متفاوت از سوی طرفین میشود. از این رو هر مؤلفی هر چند بیطرف برای نوشتن تاریخ میان آنها ناگزیر است تا به منابع موجود در هر دو سو مراجعه کند و همین بس که او نیز در معرض نگرشهای مختلف قرار میگیرد. حال اگر در هر دو سوی رابطه نیز درگیر اختلافی عمیق مانند جنگ، نزاع یا حمله به سرمین همدیگر باشند، روایتهای آنها از هم فاصله خواهد گرفت و هر کدام هر اندازه که بخواهد رعایت انصاف کند، میکوشد تا خود را بر حق جلوه دهد. این امر وقتی هنوز اختلاف پابرجاست و دولتها، مراکز دانشگاهی و رسانههای هر دو سو سعی دارد تا روایت خود را موجه جلوه دهد، دشوارتر میشود؛ با این وجود هر دو جانب، ناچار باید به واقعیتها بایبند باشند.
در نوشتن «تاریخ رابطه ایران و آمریکا» علاوه بر تمام دشواریهای یاد شده، باید حساسیت بسیار بالای موضوع را نیز در نظر گرفت. به گفته نویسنده نزدیک به سه قرن از رابطه این دو سرزمین با هم میگذرد و این دو تاریخی از جهل تقریباً به همدیگر گرفته تا نگاهی اسطورهای و افسانهای، عامل نجات، منشأ آزادی، اشغالگر، کودتاچی، استعمارگر، امپریالیست و سرانجام دشمنی مطلق به یکدیگر داشتهاند. دو کشور پس از یک دوره اتحاد و روابط بسیار نزدیک در مدتی بسیار کوتاه به بزرگترین مخالفان همدیگر بدل شدهاند و بارها تا آستانه جنگی ویرانگر پیش رفتهاند. این کتاب کوشیده است تا روایت تاریخی از این سه قرن رابطه عجیب و پرافت و خیز ارائه دهد. مؤلف به شکلی جامع به جوانب مختلف تاریخی پرداخته و نظرات خود را نیز درباره ماهیت این رابطه ارائه داده است؛ از این رو مترجمان افزودن کلامی در این زمینه یا تفسیر آن را خارج از این مجال میدانند و تنها به بیان پارهای از توضیحات برای روشن کردن چند نکته در ترجمه کتاب اکتفا میکنند.
نخستین موضوع این است که نویسنده این کتاب را برای آمریکاییها نوشته است، بنابراین برای روشن کردن منظور خود گاه از مثالهایی بهره برده است که برای آمریکاییها مشهور است، خواننده ایرانی ممکن است در برخورد با این مثالها (از قبیل برنامههای تلویزیونی محبوب فیلمهای تلویزیونی یا چهرههای مشهور در آمریکا، حوادث مشهور تاریخ آمریکا، امکان و یادبودها و ...) احساس ناآشنایی کند، مترجمان کوشیدهاند تا هر گاه افزودن توضیحی مثال را برای خواننده ایرانی روشن میکرده، چنین کنند، با این حال این مثالهای ناآشنا در کتاب آن قدر نیست که فهم آن را دشوار کند. اگرچه ایرانی بودن نویسنده و آشنایی او با ایران، زبان فارسی و به طور کلیتر خاورمیانه، کمک زیادی به دقت و جامع بودن کتاب کرده است؛ با این حال گاه لغزشهایی روی داده است، مترجمان اگرچه قصد تصحیح این لغزشها را نداشتهاند، اما برای آگاهی خوانندگان با ذکر مرجع درباره آنها توضیح دادهاند.
وقتی ویلیام هاوارد تافت، رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده در ۴ مارس ۱۹۰۹، سوگند ریاست جمهوری را ادا کرد، سخنرانی تحلیف او هیچ اشارهای به وضعیت آشفتۀ ایران نداشت. او به توپ بستن ساختمان مجلس به دستور شاه، تعطیل کردن فرایند مشروطه و به مرز قحطی رساندن شهروندان مخالف تبریزی را محکوم نکرد. او از این واقعیت که ایران در حال فرورفتن به کام جنگ داخلی است، ابراز نگرانی نکرد. حتی وقتی شش هفته بعد، بسکرویل در جنگ داخلی کشته شد، واشنگتن هیچگونه بیانیۀ رسمی صادر نکرد، ابراز همدردی نکرد و حتی به خانوادۀ مرد جوان تسلیت نگفت.
بسیاری از انقلابیون مشروطهخواه، ایالاتمتحده را تجسم نهایی دولتی متشکل از نمایندگان مردم میدانستند؛ کشوری که بیش از یک قرن از تأسیسش میگذشت و بر اصول مقابله با سلطنت مطلقه بنا شده بود. به همین دلیل، امتناع آمریکاییها حتی از حمایت کلامی صریح از آرمان آنها، ناامیدشان کرد. هرچند همزمان، وضعیت خنثی و بیطرف آمریکا، جذابیت وسوسهانگیزی به آن میداد. در طول چهار سال آخر مبارزات، انقلابیون ایران دریافته بودند که رفتار ایالاتمتحده به طرز چشمگیری با قدرتهای اروپایی متفاوت است. در سال ۱۹۰۷، بریتانیا و روسیه از ضعف ایران برای ایجاد فضای نفوذ در شمال و جنوب این کشور استفاده کرده بودند. در مقابل، ایالات متحده امتناع آهنین خود را در برابر وارد شدن در امور ایران همچنان حفظ کرده بود.