کتاب بادکنک و موشی نوشته اعظم سجادیان است که با تصویرگری یگانه یعقوبنژاد در نشر مهرستان به چاپ رسیده است.
داستان این کتاب روایت موشی است که یک بادکنک دارد و بادکنکش لابلای شاخههای درختی گیر میکند. او در تلاش است تا بادکنکش را سالم به دست آورد. داستان این کتاب به نحو غیرمستقیم به کودکان میآموزد که چگونه با غم از دست دادن و سوگ مواجه شوند.
موشی شال را دوباره دور گردن بادکنک پیچید. آنها بار دیگر با خوشحالی میان علفها، کنار برکه شروع به دویدن و بازی کردند، اما خیلی زود، بادکنک دوباره کوچک شد. او چند بار دیگر این کار را تکرار کرد، ولی فایده نداشت. موشی یاد پدربزرگش افتاد که وقتی بیمار شد، دیگر نتوانسته بود مثل قبل با او در میان دشت بازی کند.