کتاب چای خوش عطر پیرمرد

داستان‌هایی از زندگی شهید سیدحسن مدرس

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
34,400
خرید
88,000
14%
75,680
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب چای خوش‌ عطر پیرمرد

کتاب «چای خوش‌عطر پیرمرد»، نوشته سیدسعید هاشمی توسط انتشارات عهد مانا منتشر شده است. کتاب «چای خوش‌عطر پیرمرد» روایت‌های جذاب و خواندنی از چهره‌ی حقیقی سیدحسن مدرس است، کسی که او را با ماجرای تمام قد ایستادنش برابر رضاخان می‌شناسیم، مدرس، از جمله شخصیت هایی است که باوجود تأثیر بسیارش بر جریان‌های انقلابی پس از خود، آن‌چنان که باید، به آن پرداخته نشده است. مدرسی که هیچ‌گاه در مقابل ظلم سر خم نکرد و تا پای جان، به خاطر آرمان‌های خود ایستاد و ایستاده نیز به شهادت رسید.

سید حسن مدرس (۱۲۴۹-۱۳۱۶ش)، از مجتهدان، سیاستمداران و مبارزین سیاسی ایران در سده سیزدهم و چهاردهم شمسی بود. او از علمای اصفهان بود که در اصفهان و نجف تحصیل کرده و به درجه اجتهاد رسید. وی از مدرسان حوزه اصفهان و تهران بوده و به خاطر تسلط بر تدریس به مدرس مشهور شد. مدرس مناصب متعددی را در حکومت وقت داشت؛ از جمله این مناصب، انتخاب وی از سوی علمای نجف به عنوان یکی از پنج نفر علمای طراز اول برای نظارت بر قوانین مصوبه مجلس شورای ملی بود. او اقدامات سیاسی بسیاری داشته که حمایت از مشروطه‌خواهان، عضویت در انجمن ولایتی، نمایندگی در دوره دوم تا ششم مجلس شورای ملی، مخالفت با اولتیماتوم دولت روس، تشکیل کمیته دفاع ملی در جنگ جهانی اول، مبارزه با استبداد رضاخانی و ... از جمله فعالیت‌های ایشان بود. وی بارها در طول زندگی خود مورد سوءقصد واقع شد و به زندان رفت؛ در سال ۱۳۰۷ به قلعه خواف و از آنجا به کاشمر تبعید شد و سرانجام در سال ۱۳۱۶ به شهادت رسید. در کشور ایران دهم ماه آذر، به مناسبت شهادت شهید مدرس، به نام «روز مجلس» نام‌گذاری شده است.

گزیده کتاب چای خوش‌ عطر پیرمرد

اسب ها آرام آرام در جادۀ باریک بیابانی به طرف اسفه می‌رفتند. مدرّس  جلوتر از تفنگچی‌ها حرکت می‌کرد و چیزی نمی‌گفت. فقط نگاهش پی‌درپی به این طرف و آن طرف بود. درخت‌ها، چشمه‌ها، کشاورزها، زمین‌ها و گله‌های کوچک و بزرگ گوسفند را نگاه می‌کرد. یکی از تفنگچی‌ها سکوت را شکست: «آقا! مردم اسفه خیلی فقیرند. خیلی از اهالی آنجا گوسفند، بره، بز و دام ندارند، اگر هم داشته باشند، سه چهار تا بیشتر نیست که آن هم فقط از شیرش استفاده می‌کنند.» مدرّس آرام گفت: «خودم این‌ها را می‌دانم.»

مرد گفت: «یعنی این‌ها را می‌گویم که انشاالله از حاکم اصفهان برای مردم اسفه کمی پول بگیرید، بلکه مردم اسفه دستشان بازتر شود.» مدرّس گفت: «باشد، باشد. حالا باید برویم ببینیم، اصلاً کی داراست، کی ندار. کدام کشاورز می‌خواهد کمکش کنیم، کدام کشاورز نمی‌خواهد. بعد برویم سراغ حاکم.» یکی دیگر از تفنگچی‌ها گفت: «یعنی جناب حاکم پول می‌دهد؟ اصلاً کمک می‌کند؟» تفنگچی اول گفت: «پس چی. کافی است آقا یک اشاره به حاکم بکند. آقا تا حالا خیلی از این مردم فقیر شهر را کمک کرده. از جناب حاکم می‌گیرد می‌دهد به آن‌ها.»

صفحات کتاب :
144
کنگره :
PIR8299‭‬ ‭/‮الف‬53‏‫‭چ2 1397
دیویی :
8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
5405074
شابک :
978-622-6084-28-4
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه چای خوش عطر پیرمرد