گام برداشتن در مسیر احیای اندیشۀ دینی همواره نیازمند گذر عمر و تجربههای طولانی نیست، زیرا درک عمیق رفتارهای پیامبر رحمت (ص)، امامان شیعه (ع)، دستپروردههای آنان و علمای این مکتب میتواند در سنین جوانی نیز به دست آید. ازاینرو میتوان در این مسیر، ردپای جوانی مخلص مثل شهید دکتر دیالمه را دید و طنین صدای دردمندش را شنید، آنگاه که حرکت خود را «احیای تفکرات شیعی» نامید. او همهکس بود و هیچ نبود و در عین اینکه فهمی عمیق از دین داشت، بیادعا بود. وی راه میانبری را که خود در جوانی بـرای فهم دقیق دین پیموده بود، سخاوتمندانه به دیگران نیز نشان داد. شهید دیالمه ادعای عارف پیشگی نداشت، اما از معرفت بهرهمند بود. در خردورزی کمنظیر بـود، ولی فیلسوفمسلک نبود. نگاهش به دنیا با نگاه جوانان همسن و سالش متفاوت بود، اما دنیا گریز نبود. شهید دیالمه به ضعفهای فکری و انحرافهای موجود در جامعه آن روزگار نگاهی جامع داشت و چاره را در دو حرکت همسو میدید که هر دو مورد از ویژگیهای کلاسهای درسی وی بود:
تدوین صحیح مفاهیم دینی و تبیین آن برای نسل جوان؛
به نقد کشیدن افکار و اندیشههای انحرافی و التقاطی
کتاب خط استشراق از مهمترین مباحث شهید در این عرصه است که با پیشگفتاری از استاد هادی وکیلی به چاپ رسیده است.
خطی در جوامع اسلامی ایجاد شد به عنوان خط استشراق، خاورشناسانی ساختند تا اینها اسلام را در جوامع شرقی آن چنان که خودشان میخواهند به ما یاد بدهند و بعد دائماً اسلامشناس و متخصص جامعهشناسی و متخصص علوم اجتماعی و متخصص اقتصاد تربیت و به جامعههای ما روانه کنند، برای این که ما از اسلام چیزی مثل فرهنگ در تصورمان باشد؛ یعنی اسلام را به عنوان یک دین الهی و رهبریاش را به عنوان یک رهبری الهی نپذیریم، بلکه اسلام را به عنوان یک تمدن و پیامبر را به عنوان یک چهره انقلابی قهرمان. به همین خاطر میبینید که یکباره کتابهای زیادی مینویسند در تمجید پیامبر در مورد علی و غیره.
مثلاً حضرت زینب میشود انقلابی فریادگر. پیامبر به یک باره میشود قهرمان عربستان، نه پیامبر، بنده خدا و متصل به وحی پیامبری، تا در آینده بتوان پیامبر را در کنار چهگوارا و مارکس و بقیه گذاشت. مانند انقلاب اکتبر و انقلاب فرانسه و رنسانس اسلام را هم به همان شکل به ما بشناسانند...