کتاب آیا هیچ چیز خوبی هم درباره مردان وجود دارد؟ نوشته روی بامستیر و ترجمه امیر حافظیخواه در انتشارات دفتر نشر معارف منتشر شده است. این کتاب که در سال ۲۰۱۰ میلادی در آمریکا منتشر شده است، دوازدهمین جلد از مجموعه «فمینیسم در ترازوی نقد» است که برای تحقق نقد بروندینی فمینیسم و نقد از طریق آثار و پیامدهای آن ترجمه و به همت دفتر نشر معارف منتشر شده است.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «زنان قربانیان اصلی تمام جنگها هستند. زنان شوهران، پدان و پسران خود را در میدان نبرد از دست داده میدهند. (هیلاری کلینتون. ۱۷ نوامبر ۱۹۸۸) در زمانهای که حتی کشته شدن مردان نیز باعث توجه به سختیها و مصائب آنان نمیگردد باید پرسید. در زمانهای که جان مردان از اندوه زنان بیارزشتر است، باید پرسید که آیا واقعاً هیچ چیز ارزشمندی در مردان وجود ندارد؟ این کتاب برای کسانی نوشته و ترجمه شده است که هنوز پاسخ این سئوال را نیافته یا ندادهاند.»
شاید در نگاه اول و با خواندن عنوان کتاب چنین برداشت کنید که این کتاب پر است از مظلومنماییهای مردانه و داد سخن در اینباره که از مردان سوءاستفاده میشود و به داد ما برسید، اما اینطور نیست. روی بامیستر کتابش را اینطور معرفی میکند: قبل از اینکه شروع کنیم، بیایید چند نکته را روشن کنیم. این کتاب بر علیه زنان نیست. اختصاصاً برای پسند مردان هم نیست. از این نظر، من نکات متنوع و اغلب مثبتی را برای گفتن در مورد هر دو جنس، دارم. ولی این نکات، بخش اصلی کار نیستند. یک محور اصلی این کتاب، این است که فرهنگ چگونه از مردان بهرهکشی میکند. این هرگز به این معنا نیست که من استفادهی فرهنگ از زنان را انکار میکنم. فرهنگهای بسیاری از زنان استفاده میکنند، بعضی از بعضی دیگر بیشتر و بعضی مواقع ظالمانه. این کتاب بر اساس تجربهی شخصی نیست. مشخصاً این کتاب شکایتنامه نیست. من هرگز خودم را قربانی نمیدانم. نه در مقابل زنان و نه در مقابل فرهنگ. زنان با استثنائات ناچیزی، با من بسیار خوب بودهاند. فرهنگ هم با من بسیار خوب بوده است و در مورد آن هم استثنائات ناچیزی وجود دارد.
روی اف. بامستیر (به انگلیسی: Roy Baumeister) (متولد ۱۶ می ۱۹۵۳)، استاد دانشگاه فلوریدا میباشد. تخصص او روانشناسی اجتماعی بوده و با کارهایش در موضوعات خود، رد اجتماعی، وابستگی، روابط جنسی، خودکنترلی، خودباوری، رفتارهای خودشکنانه، انگیزش، پرخاشگری، آگاهی و اراده آزاد، شناخته شده است. بامستیر پانصد اثر پژوهشی داشته و به عنوان نویسنده، همکار نویسنده یا ویراستار در تألیف ۳۰ کتاب مشارکت داشته است. وی مدرک دکترایش را در سال ۱۹۷۸ از دپارتمان روانشناسی دانشگاه پرینستون اخذ نموده است. پس از آن، قبل از رفتن به فلوریدا، برای دو دهه در دانشگاه کیس وسترن رزرو به تدریس مشغول گردید. او همکار هر دو انجمن روانشناسی اجتماعی و شخصیت و انجمن علم روانشناسی میباشد. بامستیر در سال ۲۰۰۳ به عنوان یکی از پرارجاعترین پژوهشگران آی اس آی شناخته شد. او عضو بنیاد ذهن زوریخ میباشد.
یکی از مهمترین خصایصی که انسان بودن ما را میسازد، توانایی ما برای آفرینش و حفظ کردن سیستمهای اجتماعی غول پیکری است که میتوانند تکامل یابند و همدیگر را قبول یا با هم رقابت کنند. این سیستمها فرهنگ نامیده میشوند. من میخواهم در اینجا مطرح کنم که این فرهنگها، بصورت روتین، مردان را در زمینههای خاصی مورد بهرهکشی قرار میدهند. میشود گفت: فرهنگها مردان را برای انجام وظایف خاصی مفیدتر از زنان میدانند. ما میخواهیم بپرسیم که این وظایف چیستند و چرا فرهنگها مردان را برای آن ها انتخاب میکنند.
دلایل اینکه گفتن چیزهای مثبت در مورد مردان به تازگی تابو شده است، ریشه در جنبشهای زنان و تاثیر گستردهی آن ها دارد. در اساس، این موضوع از شیوهای که مردان و زنان در جامعهی ما با هم ارتباط برقرار میکنند، ریشه میگیرد. مردان و زنان، جایگاههای مختلفی را در جامعه اشغال میکنند. جهانهای جدایی که مردان و زنان برای مدتها تصاحب کرده بودند، بهچنان درجهای در هم فرو رفتهاند که اجداد ما را مبهوت میکند، ولی هنوز هم همه چیز برابر نیست و این بسیاری را دلسرد میکند. چرا؟
ممکن است از ما پرسیده شود که چه کسی اهمیت میدهد. ولی مردم اهمیت میدهند.