کتاب تاریخ مُلک مهدوی، نوشته محمدهادی همایون توسط نشر معارف منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب به بررسی یک دوره تاریخ تمدن بشر از هبوط حضرت آدم تا منجی بشریت با رویکردی مهدوی و با طرح ایده «تقابل حق و باطل» میپردازد.
نویسنده این کتاب تلاش میکند نگاه غالب نگرش به دنیا، هستی و مأموریت انسان در اینجهان تغییر کند. همایون میگوید اینکه بدانیم روایت سرگذشت انسان چیست، مربوط به همه ما میشود؛ و محدود به قشر خاصی نیست. تاریخ بشریت با محوریت انبیا، مأموریت مشترکی داشتند که همان، فراهم آوردن مقدمات تحقق حکومت الهی در آخرالزمان و به واسطه منجی موعود است. در قرآن از جهت نظامات بشری با دو جریان مواجهیم: حزبالله و حزبالشیطان یا جریان حق و جریان باطل. جریان باطل همواره دنبال کارشکنی و انحراف از مسیر بوده است.
طبق نگاه مولف، ماجرای خلقت انسان و زندگی او روی زمین و آینده آن، داستان تقابل دو حزب الله و شیطان است که در قالب رویاروییِ پیامبران و لشکریان شیطان پیش رفته است. موضوع اصلی این تقابلْ مهدویت و حکومت جهانی اسلام در آخرالزمان و نقطه عطف آن عاشوراست.
تفاوت این رویکرد تمدنی با کتابهای موجود، در کنار مبانی قرآنی، روایی و حُکمی آن، اولاً در افزودنِ تاریخِ ادیان و پیامبران به حرکتِ تاریخیِ کاروانِ بشر بهعنوان جزئی مهم و تمدنساز است و ثانیاً در تبیین آینده زندگی بشر در زمین، به گونهای که میتوان براساس آن، تاریخ را از مجموعه حوادثِ پراکنده و غیرمرتبط، به سیری از حوادث مرتبط و معنادار تبدیل کرد که به تعبیر قرآن کریم، دارای «سنت» است. مجموعه این نگاه، چنانچه در میان اهل نظر پذیرفته و دنبال شود، درنهایت منجر به تدوین تاریخ تمدن واقعی بشر و آنچه بر این کره خاکی بر وی گذشتهاست خواهد شد. بنابراین، صحنه تاریخ را باید از یک سو تشکیلات انبیا و مؤمنان ذیل نظام امامت و ولایت برای تشکیل حزبالله و آن حکومت پایانی و از دیگر سو باید طراحی دشمنان برای رسیدن به یک حزب و تشکیلات بهنام حزب شیطان دید.
در جهان معاصر و در پی تجدید حیات اندیشه اسلامی به عنوان یکی از دستاوردهای انقلاب مبارک اسلامی در ایران، توجه به موضوع مهدویت به عنوان عصاره کتاب خداوند و عترت پیامبر اکرم (ص) و قله بعثت انبیا عظام به طرز چشمگیری رو به افزایش است. بر اساس روایات میتوان شرایط آخرالزمان را اینچنین تصویر نمود که تمدنی غیرالهی و به تعبیری درستتر، تمدنی شیطانی در شرایط نزدیک به ظهور در اوج اقتدار و پیشرفت خود بر کل جهان و بر تمامی ابعاد زندگی انسانها سایه میافکند و پس از ایجاد فساد و آشفتگی بیش از حد در زمین، با آگاه شدن انسانها و آرزومند شدن آنان برای بازگشتن به شرایط پیش از این پیچیدگی تمدنی و تشنگی آنان برای عدالتی جهانی، زمینه برای ظهور آخرین ذخیره الهی و برپایی تمدن نهایی و جهانی اسلام بر سراسر جهان فراهم میشود. این رویکرد را در کنار رویکرد راهبردی میتوان «رویکرد تمدنی به مهدویت» نامید.
روایتگونه بودن کتاب از ویژگیهای ممتاز آن است که مخاطب را از ابتدای تاریخ بشریت به زیبایی به تاریخ معاصر کشانده و جهانبینی تاریخی زیبایی به او ارائه میدهد. کتاب تاریخ مُلک مهدوی یک دوره جامع، ممتاز و خواندنی است که تلاش میکند انسان را با نگاهی مهدوی در طول تاریخ روایت کند.
سیاست امویان بر این بود که مکه و مدینه را از مرکزیت دینی - اجتماعی و قداست براندازند. تنها راه چاره را در این دیدند که مردم را به ابتذال و اباحهگری بکشانند و آن شهرها را به مراکز فساد و فحشا تبدیل نمایند. ترویج فرهنگ ابتذال در جامعه با ایجاد و گسترش مجالس لهوولعب، آوازهخوانی و رقص، بادهگساری و قماربازی و سرگرم کردن مردم به غنا و موسیقی و مجالس طرب بود. آوازهخوانان معروفی چون مالکبن ابیالسمح، ابنعایشه، دحمان، جمیله، ابنشریج، غریدی، عزة المیلا و بسیاری دیگر از خنیاگران و رقاصان در مدینه به برپایی چنین مجالسی پرداختند. کلاسهای تعلیم رقص و آواز و نیز محافل رقص و غنا از زنان و مردان به صورت مختلط تشکیل میشد و کار به جایی رسید که فرهنگ بیبندوباری گریبانگیر قاضیان و فقیهان شهر چون مالکبن انس گردید. فراوانی کنیزکان رقاص، آوازهخوان و روسپی که به دستور خلفای اموی به این شهرها فرستاده میشدند و نیز اشتغال مردم به انواع لهوولعب بازماندن آنان را از فکر قیام و انقلاب و سیاست و حکومت به دنبال داشت. یزیدبن معاویه طلایهدار فرهنگ ابتذال در تاریخ اسلام است...