همسر من یعنی رنی و خودم این کتاب را به روش خاصی سازمان دهی کرده ایم. کل داستان زندگی ما با پیشنهادات علمی مانند آمارهای صورت گرفته، تحقیقات، پیش زمینه همسرم رنی در آموزش و دانش او در ADHD و مربیگری های صورت گرفته در این مورد عوض شد. برخی از این موضوعات ذهنی هستند و ریشه در باورها، ایده و تجربیات دارند.
درست است که بعد از سن نوزده سالگی برای پذیرش در دانشگاه رد شده بودم، ولی مشتاق این بودم که دیگر همان کودک اولیه نباشم. فردی بودم که بر خلاف دو بار مردود شدن برای پذیرش به دانشگاه رفته بودم. تا جایی که مغز من یاری میکرد کارهای منطقی دنبال میکردم؛ دنبال اسم فردی بودم که نامه مردودی مرا امضا کرده بود و برنامه من این بود که او را پیدا کنم.