کتاب حیات معرفتی مسلمان مسئول نوشته محمدرضا فلاحشیروانی و حمید آقانوری کتابی در زمینه معارف اسلامی است که در انتشارات پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم علیهالسلام به چاپ رسیده است.
حیات معرفتی یعنی لایهای از زندگی ما که در آن فهمیدن و دانستن نقطه کانونی و مسأله محوری است. اینکه چه چیزی را بدانیم و چه چیزی را ندانیم و اصلا دانستن چیست؟ حیات معرفتی جزء آن دسته از مسائل زندگی ماست که از جهتی بسیار آسان و از جهتی بسیار پیچیده است. به همین جهت اولین قدم رسیدگی به آن روشن کردن مسأله است. دغدغه ما در حیات معرفتی چیست؟ معمولا اینگونه تصویر میشود که وقتی صحبت از دانستن است پس مشکل چیزهایی است که نمیدانیم و باید بدانیم؟ مسأله از همین تصویر ساده از سوال شروع میشود و به دنبال آن فهرستی طولانی از آنچه باید بدانیم ردیف میشود. اما اگر مساله پیچیده تر از این باشد چه؟
نویسنده کتاب حیات معرفتی مسلمان مسئول در پیشگفتار آن تصریح میکند این مجموعه، گزارشی آزاد از مجموعه مباحثات گروه نظام اندیشه حوزه دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف است که طی سالهای 1389 تا 1393 با ارائه و راهنمایی حجتالاسلام و المسلمین فلاحشیروانی برگزار شده و پس از پنج دوره تدریس، در سال 1394 ارزیابی و نهایتاً در پاییز 1399 پس از شش سال بازبینی و بازنویسی منتشر شده است.
کتاب حیات معرفتی مسلمان مسئول از یک درآمد و شش فصل و دو ضمیمه تشکیل شده است. نویسنده در درآمد، ابتدا از لزوم تفقه در دین از نگاه روایات معصومین علیهمالسلام سخن گفته و پس از آن به آسیبهای آموزش معارف دین پرداخته که توجه بیش از حد به اثبات دین به جای معرفی محتوای آن، غفلت از موضوع نگرشسازی و باورمند ساختن مخاطب، تمرکز بر استدلالهای ذهنی، نداشتن نقشهای روشن و نظاممند از معارف اسلامی و تطبیق ندادن معارف دین بر زندگی کنونی را همان آسیبها برشمرده؛ اما مهمترین آسیب را شکاف جدی میان تعلیم عقاید اسلامی با انقلاب اسلامی و اندیشه امام خمینی (ره) و اسلام ناب دانسته است.
به صرفِ وجود عنصر اول، یعنی معرفت، نمیتوان گفت ایمان وجود دارد. حضرت امام (ره) در حدیث دوم از چهل حدیث، فصل مجزایی را به این نکته اختصاص دادهاند که صرفِ دانستن، مساوی ایمان نیست: فصل در بیان آنکه علم غیر از ایمان است. بدان که «ایمان» غیر از علم به خدا و وحدت و سایر صفات کمالیۀ ثبوتیه و جلالیه و سلبیه و علم به ملائکه و رسل و کتب و یوم قیامت است. چه بسا کسی دارای این علم باشد و مؤمن نباشد.
شیطان عالم به تمام این مراتب به قدر من و شما هست و کافر است، بلکه ایمان یک عمل قلبی است که تا آن نباشد، ایمان نیست.
… مثلاً شما به عقل خود ادراک کردید که مرده نمیتواند به کسی ضرر بزند و تمام مردههای عالم به قدرِ مگس، حس و حرکت ندارند و تمام قوای جسمانی و نفسانی از او مفارقت کرده، ولی چون این مطلب را قلب قبول نکرده و تسلیم عقل نشده، شما نمیتوانید با مرده شب تاریک به سر برید. ولی اگر قلب تسلیم عقل شد و این حکم را از او قبول کرد، هیچ این کار برای شما اشکالی ندارد. چنانچه بعد از چند مرتبه اقدام، قلب تسلیم شده و دیگر باکی از مرده نمیکند.