کتاب به رنگ حبیب یکی از آثار مجموعه کتاب های «محافظان آسمانی» است که انتشارات شهید کاظمی برای سه تن از محافظان همراه با شهید سلیمانی در واقعه فرودگاه بغداد، منتشر ساخته است. کتاب به رنگ حبیب به قلم صادق عباسی ولدی خاطرات شهید هادی طارمی است که در اوایل سالهای انقلاب در خانوادهای شهید پرور دیده بر جهان گشود.
و نقطهای از زندگانی او با بازگشت پیکر برادر شهیدش «جواد طارمی» از میدانهای دفاع مقدس، شوری عظیم در قلب هادی به پا شد که مسیر او را با سردار دلها گره زد تا پس از هفت سال محافظت از جان گرانبهای آن مرد میدان، خود نیز با او راهی آسمان شود.
سال ۹۲ بود. بچهها با من تماس گرفتند و گفتند حاجی دستور داده تیم جمع شود! با هادی راه افتادیم رفتیم جلوی در خانهی حاج قاسم. آیفون زدم، خود حاجی برداشت. گفتم: «حاج آقا میخوام راجع به یه موضوعی حرف بزنم.» حاجی در را باز کرد گفت برویم داخل. نشستیم. حاجی رفت چای آورد و به من و هادی شیرینی تعارف کرد. بعد که آمد نشست، پرسیدم: «حاجی شما مشکلی دیدی از ما؟ ایرادی داشتیم؟» گفت: «چطور؟» گفتم: «شما گفتید که ما بریم.» بعد گفتم: «حاجی یادته یه روز به من گفتی من اگه کسی رو دوست نداشته باشم، یه دقیقه هم پیش خودم نگهش نمیدارم؟ یعنی الان دیگه ما رو دوست ندارید؟» آنجا بغضم ترکید.
حاجی در حالی که از صحبت های من متاثر شد، با ملاطفت و احساسی پدرانه گفت: «من آنقدر به شما علاقه دارم، آنقدر بهتون اعتماد دارم که میدونم اگه الان بگم برید روی مین، نمیپرسید چرا! ولی نمیخوام محافظهام عاطل و باطل بگردن. شما باید فرق کنید با بقیهی محافظها.» خلاصه حاجی دلش به رحم آمد و گفت برگردیم. با هادی رفتیم بیرون. زنگ زدم به شهروز و بعد هم رضا که در خیابان میچرخید و منتظر خبر بود. گفتم: «آقا حل شد. حاجی گفت برگردین.» از آن روز دوباره کارمان را ادامه دادیم.