کتاب سردار سربرز نوشته زینب شاهمرادیان و میترا کمالیفر و در انتشارات راه یار به چاپ رسیده است. با شهادت سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی ایران عزادار شد و در این میان، جنس عزاداری ایلام با جاهای دیگر تفاوت داشت.
ایلام و ایلامی، عزادار کسی بود که سالهای دفاع مقدس، از کرمان به ایلام آمد و سهمی در امنیت و آسایش امروزمان داشت. عزیزی که به خاطر مجاهدتهای کسانی مثل او، بچههای مهران و دهلران در کوچه پس کوچههای شهرها و روستاهایشان بی دلواپسی، غرق بازیهای کودکانه شان میشوند و پیرمردان و پیرزنانش با آرامش در سایۀ درختان، روزهایشان را سپری میکنند.
کتاب سردار سربرز، گوشهای از خاطرات مردم استان ایلام در ایام شهادت سردار دلهاست. کتابی که به تاریخ ایلام اضافه خواهد شد تا آیندگان، زمانی که تاریخ این سرزمین را مرور میکنند، بدانند در این واقعه و مصیبت عُظما، ایلام و ایلامی صاحب عزا بودند.
هر روز بعد از نماز صبح، اخبار فضای مجازی را بررسی میکنم. آن روز اولین خبری که دیدم، خبر شهادت سردار بود. دعا کردم خبر، دروغ و ساختۀ ذهن کسانی باشد که چشم دیدن این ملت را ندارند. گیج شده بودم. دوستان از صداوسیما تماس گرفتند که باید برای گرامیداشت سردار، برنامۀ زنده تهیه کنیم. پیراهن مشکی پوشیدم و به سمت مصلا رفتم.
برایم جالب بود که زنان به رسم محلی، شیون میکردند و مویه میخواندند و مردان گریه میکردند. از همان خانمهایی که گروه گروه در جای جای مصلا شیون میکردند، خواستم به یاد دوران دفاع مقدس و عزاداری برای شهدا، برای حاج قاسم هم شیون کنند. برای کسی که سالها در ایلام در برابر دشمن جنگیده بود! به دوستانم در اتاق فرمان هم گفتم که عزاداری شان را بدون کم وکاست پخش کنند.