کتاب شهید فرهنگ روایت 151 خاطره متفاوت از دوره های مختلف زندگی سید شهیدان اهل قلم است که توسط بستگان، دوستان، همکاران، همراهان و همفکران شهید بیان شده است. در ابتدای کتاب هم زندگی خودنوشت شهید آوینی می آید و در انتها هم گزیده سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهید (در تاریخ 2/2/1372) آمده است.
اولین ویژگی خاص کتاب شهید فرهنگ نسبت به بقیه کتاب های مشابه، تنوع و تکثر خاطرات از این شخصیت برجسته و نظریه پرداز فرهنگی است و دوم اینکه خاطرات زندگی این شهید را از زبان افراد و شخصیت های مختلفی بیان شده است که هر کدام روایت گر وجوه مختلفی از حیات این شهید را بیان کرده اند. ضمناً صفحه آرایی جذاب هم کتاب را خواندنی تر کرده است.
مرتضی رشته اش ریاضی بود، یک روز کارت کنکوری دستش بود. به او گفتم مگر نمی خواهی در کنکور شرکت کنی! گفت کارتم را پاره کردم، گفتم ِا چرا؟ گفت: رشته ریاضی را دوست ندارم. بعد رفت در هنرهای زیبا در کلاس طراحی نشست وبعد کنکور طراحی داد و در آنجا شاگرد اول شد. به نقاشی خیلی علاقه داشت. در همان سالهایی که در کرمان بودیم، معلم نقاشی داشت؛ به نویسندگی هم خیلی علاقه داشت و خیلی چیزها می نوشت. حتی یک کتابی قبل از انقلاب نوشته بود که اسم عجیبی داشت.
یادم نیست یک چیزی شبیه «نه از خود...» موضوعاش یک چیزی بود در مورد ناراحتی مردم و فقر و تنگدستی و... البته بعضی از نسخه های این کتاب هم بود که تکثیر شده بود، اما الآن در دسترس نیست. یادم هست از همان زمانی که به دانشکده می رفت درمورد این موضوعات حساس بود. یک روز زمستان وقتی از دانشکده به خانه آمده بود دیدم پالتویش همراهش نیست. پرسیدم پالتویت کجاست؟ گفت: دادم به کسی. از این کارها زیاد می کرد.