کتاب پنج راز که پیش از مرگ باید بدانید اثر جان ایزو می باشد و نسل نواندیش آن را به چاپ رسانده است.صرف نظر از این که در چه سن و سالی هستید، هر چه زودتر کتاب پنج راز که پیش از مرگ باید بدانید را بخوانید تا به راز و رمزهای یک زندگی موفق و بدون حسرت و تأسف پی ببرید. جان ایزو در این اثر پرده از اسراری برمی دارد که برای یک زندگی موفق و سعادتمند لازم و ضروری است.
کتاب پنج راز که پیش از مرگ باید بدانید یک سفر قلبی و عمیق محسوب می شود که شما را برای دست یافتن به خوشبختی و سعادت ماندگار هدایت می کند. در کتاب پنج راز که پیش از مرگ باید بدانید (The Five Secrets You Must Discover Before You Die)، جان ایزو (John B. Izzo) با بیش از 200 نفر از افراد گوناگون با رده سنی 60 تا 106 سال مصاحبه و گفت وگو کرده است. هر کدام از آن ها، مطابق صحبت های اطرافیان شان به درک درست و خوبی از خوشبختی و معنای عمیق زندگی رسیده اند. این افراد که تعداد زیادی را شامل می شوند و آداب و فرهنگ های بسیار متفاوتی از یکدیگر دارند، در مجموع بیش از 18 هزار سال تجربه را پشت سر گذاشته اند.
ایزو با سؤالات مختلفی که از این افراد کرده است، در کنار مطرح کردن ماجراهای زندگی هر کدام از آنان، از پنج راز مهم و بزرگ برای دستیابی به خوشبختی و مفهوم زندگی آگاه شده که از میان سخنان هوشمندانه آن ها دریافت کرده است.
نویسنده در این کتاب به شما می گوید که باید آنچه در زندگی اهمیت دارد و بهتر است مدت ها قبل از مرگ از آن آگاه باشید را کشف کنید تا زندگی سعادتمند و موفقی را پشت سر بگذارید تا در پایان عمر، تأسف، ترس و حسرتی بر دل نداشته باشند.
کتاب پنج راز که پیش از مرگ باید بدانید چهار بخش عمده و اساسی دارد. بخش اول به شما کمک می کند تا روش و اسلوب نویسنده را برای انتخاب آن افراد و مصاحبه با آنان بهتر درک کنید. در بخش دوم ایزو به کاوش و بررسی پنج رازی می پردازد که از این 235 نفر فرد دانا و خردمند یاد گرفته است. در بخش سوم بررسی می شود که شما در زندگی خود چگونه می توانید این راز و رمز ها را به کار بگیرید.
یکی از چیزهایی که درمی یابید، این است که دانستن این رمز و رازها به خودی خود کافی نیست. درواقع، آنچه این قبیل افراد را از بسیاری دیگر مجزا و متمایز کرده، این است که آنان این رمز و رازها را در زندگی شان به کار گرفته و خود را با آن ها هماهنگ کرده اند.
بخش پایانی فهرستی از پرسش هایی را عرضه می کند که نویسنده از هر یک از این افراد پرسیده؛ علاوه بر آن، فهرستی از بهترین پاسخ ها را برای این پرسش ارائه کرده است: «اگر می توانستید فقط یک جمله به عنوان توصیه و پند به افراد جوان تر از خودتان در خصوص یافتن یک زندگی هدفمند و سعادتمندانه بگویید، آن جمله چه بود؟» در نهایت، در کلام پایانی به این موضوع پرداخته شده که چگونه این مصاحبه ها زندگی جان ایزو را تغییر داد و تحولی شگرف در آن ایجاد کرد.
این کتاب برای افراد در هر سن و مرحله از زندگی مناسب و مفید است؛ برای جوانانی که به تازگی سفر پرماجرای خود را در زندگی آغاز کرده اند تا افرادی با سن و سال بیشتر که در میانه راه و سفر زندگی هستند و می خواهند مطمئن شوند پیش از آن که خیلی دیر شود، می توانند آنچه در زندگی اهمیت دارد را کشف کنند.
همچنین این کتاب برای کسانی است که در اواخر مسیر پرفراز و نشیب زندگی هستند و مایل اند تجربیات سودمند زندگی خود را پیش از آن که بروند، در اختیار جوان ترها قرار دهند. حتماً قرار نیست که دانایی و خرد را وقتی در خود حس کنید که گرد و غبار پیری به چهره تان نشسته است و با مرگ فاصله چندانی ندارید. می توانید خیلی زودتر به دانایی و خرد برسید و به رازهای زندگی و جهان پی ببرید.
دکتر جان ایزو نویسنده برجسته ای است که موفق به کسب جایزه نیز شده است. او زندگی و کارش را وقف گفت وگوهای عمیق و تأثیرگذار درباره ارزش های فردی، رضایت از زندگی، کار فرهنگی، مسؤولیت های اجتماعی و معنا و مفهوم واقعی «خوشبختی» و «موفقیت» کرده است.
سوزان شصت وهشت ساله گفت: «وقتی پا به سن گذاشتم، دریافتم که دیگر برای خودم گریه نمی کنم و افسوس نمی خورم، بلکه برای اوضاع جهان گریه می کنم و تأسف می خورم. بخشی از پیرتر شدن و پا به سن گذاشتن، این است که پی می بریم برای همیشه این جا و در این دنیا نیستیم و قصه ی این جهان بی ما و پس از ما نیز همچنان ادامه می یابد.»
وقتی او این جملات را بر زبان آورد، دریافتم شادترین و خوشبخت ترین افرادی که با آنان مصاحبه کردیم، یاد گرفته بودند برای جهان گریه کنند؛ اما افرادی که بسیار ناراضی و شاکی بودند، همچنان برای خودشان تأسف می خوردند و گریه می کردند. ما می توانیم این درس را در جوانی و میانسالی بیاموزیم؛ بالاترین حد احساس شادی و خوشبختی ما از آنچه اعطا می کنیم و می بخشیم، نشأت می گیرد.
این تصویری زیباست. پس از گفتگو با دویست نفر پی برده ام که وقتی پا به سن می گذاریم، برخی از ما برای خودمان گریه می کنیم (به علت ناکامی ها و حسرت هایمان). درحالی که برخی دیگر یاد می گیریم برای جهان و اوضاع آن گریه کنیم. با این کار، درواقع خود را در ماجرایی گسترده تر گم می کنیم. سوزان به من گفت: «آنچه اهمیت دارد، چگونگی رفتار ما با یکدیگر و تعاملمان با محیط است. ما باید راجع به تأثیر خود بر آینده فکر کنیم.»