داستان زندگی علما و بزرگان دین همیشه درس آموز و راه گشا بوده است. عبرت های فراوانی در زندگی هریک از بزرگان نهفته است که مطالعه هر کدام می تواند کلید راز موفقیت و سعادت انسان باشد. گروه روایت فتح در مجموعه ای زندگی بعضی بزرگان دین را به قلم تحریر مزین کرده است. در این کتاب زندگی آیت الله سیدحسین بروجردی طباطبائی را به قلم خانم آزاده جهان احمدی مرور می کنیم.
به اندرونی منزل که رسید خدیجه را صدا زد. با چشمان درشتش دنبال زنش میگشت. خدیجه با شنیدن صدای همسر در حالی که چارقدش را مرتب میکرد در آینه خودش را برانداز کرد و وقتی مطمئن شد اثری از گریه در چهره و چشمان مشکیاش نیست با انگشت انگشتری ابروهایش را مرتب کرد و در حالی که دامن لباسش را صاف میکرد رفت روی ایوان.
-سلام آقا! خوش آمدید.
پلهها را پایین رفت و پاکتها را از همسرش گرفت. سیدحسین دقیق، اما با لبخند و محبت به چهره خدیجه نگاه کرد و گفت:
-حاج بی بی! چای تازه دم دارید؟
- بله آقا! همیشه برای شما همه چیز مهیاست.
سیدحسین در حالی که پیشانی همسرش را میبوسید به او گفت چای و گز و پولکی را بیاورد که خبر خوش برایش آورده است.