برای مادران و روان شناسان
من بچه بدی هستم که مادر به من دیر غذا می ده، مادر انسان بدی
هست که به من دیر غذا می ده.
«پس دنیا هم جای بدی هست » و این
اصل که «من بدم؛ تو بدی و دنیا بد است، » می شه پایه و اساس شخص
در همه روابطش.
پس بچه ها از نوزادی در آغوش مادر احساس امنیت می کنن. چون
توان مقابله با خطرات محیط رو ندارن. از همه چی می ترسن چون همه
چی براشون ناآشناس و تا حالا ندیده اند.
صداهای مختلف رو نشنیده اند و اگر مادر نباشه، جیغ می زنن و کمک می خوان. بچه نمی فهمه شما پیازداغ تون داره می سوزه. بچه هیچی نمی فهمه.
تنها چیزی که
می فهمه اینه که اگر بغل مادر باشم، هیچ اتفاقی برام نمی افته. لطفاًً این نکته رو یادتون نره که بچه بدون مادر احساس ناامنی
می کنه.
تمام پستانداران بچه های خودشونو به دندون می گیرن و به
این ور و اون ور می برن. اگر مادر به غریزه و فطرت خودش توجه کنه،
دوست داره بچه اش رو به خودش بچسبونه.
در کشورهای خارجی برای
مادران لباس هایی می دوزن که بتونن مثل کانگورو بچه رو تو لباسشون
بذارن دراین باره تحقیق های طولی زیادی شده. بچه هایی که تو آغوش
مادر بزرگ شدن و از بغل مادر سیراب شده اند، در بزرگسالی کمتر دچار
بیماری های روانی شده اند و رشد هوشی زیادتری داشته اند. بنابراین
پرورش بچه به روش کانگورو مد شده.
خیلی از مادران هر چیزی که مد بشه، اون روش رو انجام می دن و احساس روشن فکری می کنن. آغوش، یک وسیله ای است که برای هر مادر واجب است؛ اینکه بچه اش رو بذاره تو آغوشش و به کارهاش برسه.