محمد بن علی را ملاقات کردم که دوشادوش دو غلام سیاه به کار مشغول بود. با خودم گفتم: این شیخ را ببین که در این ساعت برای طلب مال دنیا چه تلاشی میکند! و با این فکر پیش رفتم تا او را موعظه کنم.
سلام که کردم، نفس نفس زنان و عرق ریزان پاسخ داد. گفتم: «خدا خیرت دهد؛ آیا این درست است که شیخی از شیوخ قریش با این حالت و در این ساعت در طلب دنیا باشد؟ اگر مرگ بیاید و تو بر این حال باشی، پاسخ خدا را چه خواهی داد؟» محمد بن علی دست از کار کشید و گفت: «به خدا سوگند، اگر مرگ بیاید و من در این حال باشم، در حال اطاعت خداوند از دنیا رفتهام؛ چراکه با کاری که میکنم، خودم را بینیاز کردهام از تو و از مردم.
کسی باید از آمدن مرگ هراسان باشد که در حال ارتکاب گناه است؛ نه من که در حال تلاش هستم! مگر تو نمیدانی که اجر و ثواب کار برای کسب روزی حلال، بسیار بیشتر از ثواب عبادت عابدی است که روزیاش را بر دوش دیگران بار میکند!