کتاب داستان های جذاب و پندآموز نوشتهٔ مریم محمدنژاد میباشد و انتشارات مانیان آن را به چاپ رسانده است. این اثر حاوی داستان های کوتاه و پندآموز است که برای گروه سنی کودکان نوشته شده است. یکی از این داستانها «گاو خوشبو» نام دارد.
در این داستان با گاوی قهوهای روبهرو میشوید که پیش از این، بدنش بو میداد. او تنبل و کسل بود و همیشه در طویله میماند، اما روزی دوستانش او را در آب میاندازند و آببازی میکنند. حالا چه میشود که این گاو تنبل سر از آب و حمام در میآورد؟
دانه های ریز گندم، از دست کشاورز به هر طرف پرتاب می شدند؛ هر کدام تکانی خوردند و بر روی خاک، جا باز می کردند. آفتاب بر سرشان می تابید و ابر، سایبانشان می شد و گاهی هم باران مرطوبشان می کرد. مترسک مراقب بود تا پرنده ها، دانه ها را از زیر خاک بیرون نکشند. وقتی که گندم ها جوانه زدند و نرم نرم بر روی زمین سرسبز و شاداب دیده شدند، کشاور نفس راحتی کشید و گفت: امسال هم گرسنه نخواهیم ماند و روزی مان در راه است. مترسک هم خوشحال بود و از منظره چشم نواز گندمزار لذت می برد و به چند گنجشک و کلاغ اطراف مزرعه اجازه می داد تا مقداری از گندم رسیده را برچینند. مرد کشاورز هم خوب می دانست که گندم ها سهمی از پرندگان اطراف هستند و مترسک را هر چند روز یک بار، ترمیم می کرد تا خوشه های گندم از حمله تعداد بی شماری از پرندگان در امان باشند.