کتاب قصهها و افسانههای ارمنی مجموعهای است از آثار پندآموز و خواندنی سه نویسندهی برجستهی ارمنی به نامهای هوهانس تومانیان، قازاروس آقایان و سورن آیوازیان که در فاصله سالهای 1840 تا 1981 نگارش شدهاند و در انتشارات افراز به چاپ رسیده است.
نازار پشت در ماند، از ترس داشت زهرهترک میشد. هرچه خواهش و تمنا کرد که زناش در را باز کند، نکرد که نکرد. ناچار پای دیوار کز کرد و تا صبح که هو روشن شد، به خود لرزید. نازار که قهر کرده بود، به فکر فرو رفت و در گوشه آفتابگیر دیوار منتظر ماند تا زناش بیاید و او را به خانه ببرد. روز گرم تابستان بود و پر از مگسهای سمج، نازار هم آنقدر تنبل بود که حال نداشت دماغاش را پاک کند.
مگسها هم میآمدند و روی لب و لوچهاش جمع میشدند. وقتی آزار و اذیت مگسها بیشتر شد، نازار با دست محکم به صورتش زد و مگسهای بیجان شده جلوی پایش به زمین افتادند. نازار با دیدن مگسهای بیجان و ولوشده روی زمین، تعجب کرد و گفت: «واه، ببین چه کرد.»