نظر شما چیست؟

معرفی کتاب سرای سیمرغ

کتاب سرای سیمرغ، اثر مرتضی حق‌شناس؛ در قالب یک داستان فانتزی با نگاهی ساده اما متفاوت و عمیق به جهان هستی که هر خواننده‌ای می‌تواند به اندازه درک خود از آن بهره گیرد، پرداخته و به ابعاد شخصیتی انسان‌ها در قالب نمادگرایی می‌پردازد.

مسیر شکل گرفتن شخصیت پرنده‌ای در بند که با شناخت درونی خودش با استفاده از جهان اطرافش خود را به اوج پرواز اندیشه‌اش می‌رساند و عروجی معنوی را برایش رقم می‌زند و او را به درک آگاهی زیست خودش رهنمون می‌شود و سر آخر او را به تعامل با جهان هستی و به دست آوردن نگاهی مشترک در حین تفاوت‌ها با هم‌زیستانش می‌رساند و او را به جایی می‌رساند که آرامشی عمیق را برایش فراهم کرده و او را عاشقی وارسته خواهد کرد که در پایان آن که حکم می‌راند عشق است.

عشقی بلندمرتبه که مغایر با عقل نیست بلکه مرتبه تکامل‌یافته عقل آدمی است. جهانی که در آن زیبا بودن، عاقل بودن، سالک و زاهد بودن را در آغوش می‌کشد اما سر آخر عشق را برمی‌گزیند. کتابی که در حین سادگی یک داستان فلسفی محسوب می‌شود که با نگاه عرفانی اما با عقل‌گرایی و پرداختن به ابعاد مختلف جامعه بشری از لحاظ روان‌شناسی و جامعه‌شناسی هم حرفی برای گفتن دارد.

گزیده کتاب سرای سیمرغ

فصل سوم
کجایی... کجایی... کجایی... که را صدا می‌کردم، نمی‌دانم! جغد را یا شاید خودم را؟ صدای که بود؟ من یا دردهایم؟ تنها می‌دانم که این فریاد بلند که تا به آن روز از گلویم خارج نشده بود، در گوش شب تیره پیچید؛ تا آنجا که خودم هم آن را شنیدم و چه غریبانه بود! چه پر درد، چه پر رنج، پس صدای من این بود و اگر این بود، چه صدای غم‌انگیزی داشتم! صدای گلوی مرغی که خواندن آغاز کرده بود و گویی که صدایم به گوش جهان رسید و جهان ندایم را پاسخ داد. چشم‌های خیسم را که گشودم... راستی چرا چشم‌هایم خیس بود؟ این قطره‌ها چه بود که بر صورتم جاری شده بود؟ چرا این‌قدر گرم بود و چرا این‌گونه مرا به هم می‌ریخت؟ مانع دیدنم می‌شد و بی‌اختیار من جاری بود و من دیدم در هاله‌ای از اشک، دیدم که بار دیگر جغد روبه‌رویم نشسته بود.

این‌بار هم آمدنش را ندیده بودم. با چشمان خیس بر جغد خیره شده بودم، شاید توهم بود یا خیال، شاید خواب می‌دیدم. بغض شکسته‌ام که اشک شده بود، از چشمانم جاری بود، تمام صورتم را خیس کرده بود و بر بال و پرهایم می‌ریخت، اما نه، خواب و رؤیا نبود. فهمیدم که نیست. وقتی جغد مرا با تکرار نوای خودم به خود آورد کجایی دوست من با حالتی که دلخوری و شکوه‌ام در آن نمایان بود، پاسخ دادم، من کجایم، تو کجایی، چرا مرا رها کردی، چرا به دیدارم نمی‌آیی؟ مرا آشوب کردی و رفتی و من ماه‌هاست که در این آتش می‌سوزم.

شابک :
‏‫‭978-622-7433-18-0‬‬
سال نشر :
1402
صفحات کتاب :
205
کنگره :
‏‫‭PIR۸۳۴۱‬‬
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲‬‬
کتابشناسی ملی :
۹۵۸۲۸۷۰

کتاب های مشابه سرای سیمرغ