نظر شما چیست؟

چگونه با کودکم رفتار کنم؟ 

نوشته مرضیه سلیمانی و صفورا شهلایی، به ما کمک می کند که چگونه مسائل فرزندان خود را حل کنیم. 

تجربه های بالینی و آموخته های سالیان دراز، این باور را به وجود آورده است که کودک بدون مسأله وجود ندارد. بنابراین یک خانواده خوب باید بتواند به نحوی شایسته مسائل فرزندان خود را حل کند. 

 این کتاب بسیار ساده و روان نوشته شده و خواندش طولی نمی کشد. در واقع آنچه شما به آن نیاز دارید این است که دو فصل اول را با دقت مطالعه کنید؛ بقیه مطالب، مجموعه اطلاعاتی است برای حل و رفع مسائل و مشکلات کودکان از زمان تولد تا 12 سالگی. 

امروزه نوع تربیت و مدت زمانی که پدران و مادران صرف رسیدگی به مسائل و مشکلات کودکان خود می کنند، آشکارا نسبت به 40 سال قبل فرق کرده است. این روزها کمتر با بچه هایی برخورد می کنیم که به امان خدا رها شده اند و از نظر تربیتی مورد بی توجهی قرار گرفته اند، برعکس، امروزه قاعده این است که اولیاء در امر تعلیم و تربیت کودکان شان بسیار توجه دارند و همانطور که در این اثر توجه می کنید، مسائل کودکان قابل فهم و قابل درمان نیز است. متأسفانه در تمام دنیا و از جمله در کشور ما مراجعه به روانپزشک به ویژه در مورد کودکان باعث نگرانی اولیاء می شود.

 این نگرانی که دیگران درباره ما چه خواهند گفت مبادا این تصور پیش بیاید که بچه ما دیوانه است که به روانپزشک مراجعه می کند و خلاصه وحشت از این گونه برچسب های روانی در همه جا وجود دارد؛ اما شما با خواندن این کتاب در می یابید که بیشتر گرفتاری های کودکان بدون مصرف دارو قابل حل و رفع است. نکته مهم دیگر این که همه پدر و مادر ها باید این نکته را باور کنند که می توانند رفتار کودکان و نوع نگرش آن ها را عوض کنند و در نهایت به شخصیت آن ها شکل سنجیده ای بدهند. انتقال ارزش های یک نسل به نسل دیگر یک وظیفه اجتماعی و فرهنگی است و هیچ چیز ناسالم تر از این نیست که کودک بدون این ارزش ها بار بیاید. 

نکته مهم دیگر نحوۀ انتقال این ارزش هاست. زیرا چنانچه با خشونت و بی تفاوتی ارائه شود کودک آن را پس می زند. این روزها کمتر به کودکانی بر می خوریم که به امان خدا رها شده اند و از نظر تربیتی مورد بی توجهی قرار می گیرند. نکته مهم دیگر آن است که همه پدرها و مادرها باور کنند که می توانند نوع نگرش آن ها را عوض کنند و به شخصیت آنان شکل دهند. پس ما می خواهیم کاری را انجام دهیم که کودکان با کنار گذاشتن عادات منفی عادات مثبت و سازنده در خود ایجاد کنند. 

 در بخشی از کتاب می خوانیم: 

 اگرچه بی اشتهایی عصبی (آنورکسیانرووزا) و بولیمیا معمولا در دورۀ بلوغ یا پس از آن مشاهده می شوند ولی پایه این مجموعه اختلالات زودتر گذاشته می شود. هر دو حالت برای بدن زیان بار است و حتی می تواند به اختلالات رفتاری تهدید کننده زندگی بیانجامد. بنابراین، والدین باید از این دو اختلال آگاه باشند تا رفتارهایی را که در ایجاد آن ها نقش کمک کننده دارند، خنثی سازند و احتمالاً بتوانند نشانه های وقوع بیماری را کشف کنند. بی اشتهایی عصبی و بولیمیا، اگرچه در نشانه ها و تظاهرات بدنی متفاوت اند؛ اما در اصل دو شکل گوناگون از یک ریشه هستند: 

فردی که اغلب یک دختر جوان است به خاطر فکر کردن زیاد به اینکه چاق است، رو به تحلیل می رود. این دختر در پرده ای از احساسات نادرست درگیر می شود و با حساس شدن به ظاهر بد شکل خود، اهمیت غذا و وزن و شکل بدنش، عذاب می کشد. نگرانی این نوجوان در مورد چاقی تقریبا موجب دست کشیدن کامل او از غذا می شود. او اغلب گرسنگی می کشد و تصور می کند یک لقمه غذا نیز برای او زیاد است. بیمار ممکن است، برای محدود کردن مصرف غذا، تشریفات زیادی را چه در طبخ و چه در مصرف غذا ایجاد کند یا ممکن است، فقط از برخی از غذاها بخورد در این هنگام والدین بیمار هر روشی را می آزمایند تا او را به خوردن وسوسه کنند.

صفحات کتاب :
78
کنگره :
‏‫‬‮‭HQ772‏‫‬‮‭‏‫‭/س8چ8 1397
دیویی :
‏‫‬‭649/1‬
کتابشناسی ملی :
5466286
شابک :
978-622-95128-1-4
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه چگونه با کودکم رفتار کنم؟