کتاب جایگاه مثبت آموزش و پرورش در جامعه نوشته ی شهلا رضایی، ناهید فرامرزی و مهرداد حیدری ذوله به بررسی تاثیر عملکرد تربیت کودکان به واسطه آموزش و پرورش در جامعه امروزی پرداخته است. تمدن امروزه دارای زوایای متفاوتی است. تحول شیوه زندگی دائما وسعت و تنوع نیازها را افزایش داده و باعث بهره مندی افراد از مهارت ها و توانایی های جدید می شود. در اثر این تحول چه بسیار مسائلی که روزی به عنوان مقاصد تجملی مطرح و حال یک نیاز عمومی و ضروری هستند. کسب مهارت برای رو به رو شدن با نیازهای گوناگون زندگی و کسب شایستگی برای استفاده از آن خود ملزم به متوسل شدن به تربیت است. این ضرورت نشانه ی بارز ولویت آموزش و پرورش را نسبت به دیگر فعالیت ها توجیه می کند. روشن است که تربیت افراد فقط نتیجه کوشش های عمدی و رسمی خانواده نیست. تربیت نتیجه همه عواملی است که در شکل گیری شخصیت او نقش دارند. اثر محیط در سازندگی ویژگی های عقلی، عاطفی و رفتاری انسان ها، خواه ناخواه مقام بالایی دارد. اثری که گریز ناپذیر، تدریجی و با دوام و عموما نافذتر از کوشش های عمدی است. مدرسه خود تکه ای از محیط است و در شکل دادن به شخصیت کودکان و نوجوانان نقش قابل توجهی دارد. هدف آموزش و پرورش در چارچوب نیازها و ضرورت های زندگی فردی و گروهی انسان ها باید بنیادی شود. بنابراین تربیت بیش از آنکه قابل وضع کردن باشد در حوزه کشف کردن است. مقاصد تربیتی را در هر زمان و بر مبنای شرایط خاص هر مکان که مبتنی به زندگی روزمره انسان هاست باید جستجو کرد و این مستلزم شناسایی دقیق و بازشناسی مستمر نیازها و ضرورت های زندگی است. پس برای تعیین مقاصد تربیتی باید نیازها و ضرورت ها را بررسی کرد. به همین سبب هدف های آموزش و پرورش اغلب کهنه به نظر می رسند و به حق می توان قبول کرد که گاهی سنتی و نارسا هستند و با ضرورت های محسوس و ملموس زمان مغایر هستند. به عقیده نویسنده در صورت ایجاد ذوق و شوق در کودکان کوشش های تربیتی سود بخش تر و زودتر به نتیجه می رسد. کار روزانه در صورتی ذوق افراد را تحریک می کند که با سلایق و توانایی های آن ها هماهنگ باشد. بنابراین در تهیه برنامه های آموزشی باید به رغبت ها و استعدادها توجه کرد. تنوع در استعدادها و رغبت ها و منحصر به فردی هر شخص در ویژگی هایش در برخورد با این مسئله در اولین دید صورت توسل به تربیت انفرادی جلب توجه می کند.
تجارب جهانی در توسعه نشان داده است که آنچه موجب تحول و پیشرفت در دنیا به ویژه در قرن حاضر گشته علم و پژوهش های علمی است. جوامعی که دارای توسعه علمی شتابان هستند از ابتکار اقتصادی برخوردار بوده، فن آوری پیشرفته در دسترس داشته و برخوردار از ثبات و تشکل های سیاسی متکامل تر و رفاه اجتماعی با استاندارد بالا هستند. از سوی دیگر چنین توسعه علمی حاصل و دست آورد یک برنامه منسجم و موزون است بطوریکه دوران ظهور محققان معدود که غالبا به اهتمام نبوغ فردی و گاه تحت شرایط خاص موفق به دست آوردهای علمی به صورت انتزاعی گشته اند به سر آمده و یا حداقل بخش کوچکی را تشکیل می دهد به نحوی که توسعه محتوی کنونی نیاز به یک برنامه هماهنگ و فراگیر ملی و بین المللی برای خلق و انبوه سازی پژوهشگران دارد. نقش پژوهش و تحقیق در دنیا چنان گسترش یافته و مورد پذیرش قرار گرفته است که هر نوع سیاست و برنامه ریزی صحیح در هر زمینه خود به پشتوانه پژوهش نیازمند است. آموزش و پژوهش در کنار هم جز برنامه اصلی در سیاستگذاری نظام های آموزشی در کشورهای پیشرفته می باشد. شاید نقش پژوهش در سال های شروع مدارس ابتدایی کم رنگ تر باشد. و آنهم به دلیل آگاه نبودن بچه ها به این فرآیند و لزوم هر چه بیش تر آموزش در این بخش می ّاشد. اما به مرور دانش آموزان هنگامی که به سال های بالاتر می روند. به نظریات علمی و قوانین حتمی در کتاب های خود بوسیله پژوهش و تحقیق دست پیدا می کنند که نقش معلم به عنوان یک تسهیل کننده و سازمان دهنده به منظور طی این مسیر از راه صحیح خود می باشد. البته شایان ذکر است که نقش پژوهش و تحقیق در نظام آموزشی ما بسیار کم رنگ می باشد، و دانش آموزان از همان سال های ابتدایی ورود به مدرسه تا سال های آخر فقط تحت فرآیند اموزش قرار می گیرند که باژلطبع به نتایجی که دست پیدا خواهند کرد تا حدی خواهد بود که نمی توانند کاربرد آنرا در زندگی خود بیابند.