کتاب بچههای فرات اولینبار در سال 1395 توسط نشر جمکران منتشر شد و توانست توجه مخاطبین کتابخوان و کتابنخوان را به خود جلب کند. این رمان نوجوان به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است.
شاید بارها از خودمان پرسیدهایم اگر ما جزو اهالی کوفه در سال 61 هجری بودیم به یاری اماممان میرفتیم یا نه؟ با خودمان نمیگفتیم اگر برویم خانوادهمان چی میشود؟ نمیگفتیم آنها که بالاخره شکست میخورند رفتن و نرفتن من چه فایدهای دارد؟! میتوانستیم از خیر پول و طلا بگذیریم؟ لیلا قربانی در رمان «بچههای فرات» دست روی همین تردیدها گذاشته تا مخاطب هم همراه شخصیتهای داستان در شک و تردید قرار بگیرد.
سه نوجوان با نامهای مالک، علی و سعد شخصیتهای اصلی رمان هستند. آنها بادیهنشینهایی نزدیک فرات هستند. بین نخلستانهای پربار و گلههای بزرگ گوسفند زندگی میکنند. خبر عزیمت امامحسین و یارانش به کوفه، به این نوجوانها میرسد. حبیببن مظاهر قاصد این خبر مهم است. شخصیتهای کتاب وجودشان پر از عشق میشود و به تلاطم میافتند که امام را یاری کنند؛ اما پچپچههایی توی روستا راه میافتد. بوی پول و سکه میآید. بویی که بزرگترهای روستا را به فکر برده است. نمیدانند باید به امامشان لبیک بگویند یا به طلا.
علی و سعد و مالک شاهد این تغییر اهالی روستا هستند. آنها هنوز درگیر عافیتطلبی بزرگترها نشدهاند. شاهد گفتگوی بزرگترها هستند. حالا خودشان باید دست به تصمیمی بزرگ بزنند. آیا به یاری امامشان میروند؟ برای پیوستن به حسین (علیهالسلام) و کاروانش چه خطراتی مقابلشان است؟
روانی دانای کل قصۀ این سه نوجوان را روایت میکند و دست مخاطب را میگیرد و به دل تردیدها میبرد. کتاب با الهام از دفن شهدای کربلا توسط قبیلۀ بنیاسد نوشته شده است. نویسنده با توجه به تجربهاش در نگارش فیلمنامۀ انیمیشن توانسته بهخوبی لحن نوجوان را پیاده کند.
کتاب بچههای فرات در دستۀ رمانهای تاریخی و مذهبی قرار میگیرد. برای ردۀ سنی نوجوان نوشته شده اما بزرگسالان هم استقبال خوبی از کتاب کردهاند.
لیلا قربانی نویسندۀ جوان کشورمان متولد 1369 است. او فعالیتش را در حوزۀ فیلمنامهنویسی انیمیشن، تولید انیمیشن و نریشننویسی آثار مستند آغاز کرد و سپس وارد وادی قصه و رمان شد.
پسر چابکسوار، رجّ رجاء، هیام، الو کاخ سفید از دیگر آثار این نویسنده است.
معلوم نبود که چه اتفاقی افتاده است. علی و مالک به همراه اعضای خانواده کنجکاو از خانه بیرون آمدند. همسایهها هم راه افتاده بودند. هنوز پرتوهای نارنجی خورشید، کوچههای روستا را بیرمق روشن میکرد. در کوچۀ بزرگ روستا، جمعیت زیادی جمع شده بودند. هرکس چیزی میگفت. علی جلوتر رفت تا خبر بگیرد.
-میگویند از سوی پسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است.
-هیبتش به مردان جنگی میماند.
-فرستادۀ حسینبن علی است.
بهزحمت خود را به آنجا رسانده بود. با دستهایش از مردم خواست تا آرام باشند. یکی از میان جمعیت با صدای بلندی گفت:
-ای مردم آرام باشید. او حبیببن مظاهر است. از سوی حسینبن علی برای شما پیغامی دارد.
با شنیدن این حرف همهمهها خوابید. صدایی از کسی نمیآمد. گوشها منتظر شنیدن بود. پیرمرد با سلاموصلوات بر پیامبر اسلام سخنش را شروع کرد.
شما را به شرافت و بزرگیای میخوانم که در روز قیامت خواهید داشت. پسر دختر پیامبرتان در بیابان کربلا، تنها و مظلوم است، محاصره شده است. مردم کوفه او را دعوت کردند. حال که بهسوی آنان آمده است، او را رها کرده و آماده پیکار با او شدهاند. به خدا سوگند، هریک از شما در کنار حسین کشته شود، در برترین جایگاهها در بهشت، دوست و همنشین محمد خواهد بود.
حبیببن مظاهر با صدایی رسا با مردم حرف میزد و از مردان جنگی روستا دعوت میکرد که برای یاری حسینبن علی شمشیر به دست بگیرند و در مقابل سپاه کوفه بایستند که کمر به قتل او بسته بودند. در این میان، مردم که گوشهایشان حرفهای پسر پیامبر را از زبان حبیببن مظاهر میشنیدند، منقلب شدند. مردی با نام عبداللهبن بشر از میان جمعیت شعری خواند که بوی زنده شدن شجاعت میداد.
برای تهیۀ نسخۀ چاپی کتاب بچههای فرات میتوانید از طریق نرمافزار فراکتاب اقدام کنید. برای کاهش هزینههایتان تخفیفهای خوبی در نظر گرفتهایم. در ضمن اگر سبد خریدتان به سقف معینی برسد هزینۀ پستیتان رایگان خواهد بود. ما در فراکتاب تمام تلاشمان را میکنیم تا در کمترین زمان ممکن سفارشهایتان را ارسال کنیم.
مشخصات رمان بچههای فراته در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتاب جمکران |
نویسنده: | لیلا قربانی |
تعداد صفحه: | 137 |
موضوع: | رمان نوجوان |
قالب: | چاپی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب جذاب خوبی بود اما آخرش عالی نبود...
خیلی بد تموم شد...
برای نوجوان ها خوب بود...