مجموعه تأملات قرآنی در پرتو معارف اهلبیت علیهمالسلام، شامل سلسله مباحث تفسیر تربیتی استاد محمدمهدی میرباقری است که میتواند گامی رو به پیش در رویکردهای تفسیری مبتنی بر معارف اهلبیت علیهمالسلام شمرده شود. استاد میرباقری در گفتارهای تفسیری خود، بعد از تبیین چارچوب سورهها مبتنی بر نگاه علامه طباطبایی (ره) و بزرگان دیگر، تلاش میکنند تا بر اساس معارف اهل بیت علیهم السلام و روایات تفسیری، طرح باطنیتر و کلانتری از پیوستار و سیر سوره و فرازهای مبانی توحید و ولایت معصومین (علیهمالسلام) معنا شود و اغراض فردی و اجتماعی سورهها و معانی تاریخی آن تبیین گردد.
دومین مجلد از تأملات قرآنی در پرتو معارف اهلبیت علیهمالسلام، به تفسیر سورههای عصر، تکاثر و همزه اختصاص دارد. بخش اول کتاب به تفسیر سوره عصر اختصاص دارد؛ در این بخش با تکیه بر دو واژه عصر و خسر، سه رویکرد در معنای سوره توضیح داده میشود؛ رویکرد سوم با تفسیر عصر به دوران نبی اکرم (ص) اقتضائات ورود به وادی نبی اکرم (ص)ر ا براساس سیر سوره تبیین میکند. بخش دوم کتاب به تفسیر سوره تکاثر اختصاص دارد؛ در این بخش بر واژه نعیم و تقابل دو جریان نعمت و تکاثر تأکید شده و سوره در مقیاس تکاثر اجتماعی و تاریخی توضیح داده میشود. بخش سوم کتاب به تفسیر سوره همزه اختصاص دارد؛ در این بخش با تبیین چند رویکرد در تفسیر سوره، به تحلیل جبهه هامزین و سرانجام آنها میپردازد و موضوع و مقیاس همز، مختصات جبهه هامزین و تقابل دو جبهه حامدین و هامزین توضیح داده میشود.
به نظر میرسد سوره عصر در ادامه سوره کافرون، این مطلب را توضیح میدهد که اگر کسی ذیل دوران و عصر نبی اکرم (ص) حرکت کرد، یعنی اگر زمانش تابع زمان نبی اکرم (ص) و عصرش تابع عصر نبی اکرم (ص) شد، اهل رشد است؛ و الا اهل خسارت است. البته روشن است که مقصود، عصر و زمان تاریخی نیست.
به عنوان مثال، شما دوران تجدد را با دوران سنت مقایسه میکنید و میگویید: «انسانهایی که در عصر تجدد زندگی میکنند، پیشرفتهاند و آنهایی که در عصر سنتاند، عقب افتادهاند». امروزه معیار مرزبندیِ «پیشرفته و عقبافتاده» یا «توسعهیافته و توسعهنیافته» همین است؛ کسانی که مکتب تجدد را قبول کردند و ذیل این مکتب زندگی میکنند، آدمهای پیشرفته و توسعهیافتهاند؛ این افراد، انقلاب صنعتی و علمی غرب را که تحقق بخش مکتب تجدد است ، پذیرفتند و بافت انسانیشان متناسب با مکتب تجدد تغییر کرده؛ در واقع این افراد، زمانشان تابع زمان تجدد است؛ یعنی ذیل این فرهنگ و ذیل این فضا زندگی میکنند؛ معیشتشان و حیاتشان و عصرشان، عصر تجدد است.
اما ممکن است کسی در جامعهای زندگی کند که ــ به اصطلاح ــ متجدد است؛ یعنی مدرن شده و فرهنگ مدرن را قبول کرده و همه ساحتهای زندگی خود را ذیل آن فرهنگ شکل داده است، ولی در عین حال، عضو جامعه یا مجموعه کوچکی باشد که از این بستر منزوی بوده و بافت انسانیشان متناسب با فرهنگ مدرن تحول پیدا نکرده است و توسعهیافته نیست و به تعبیری انسانهایی سنتی هستند؛ ولواینکه در جامعه متجدد زندگی کنند؛ یعنی سعی کردهاند روابط و معاشرت و تفکر و اندیشهشان در همان روابط سنتی محفوظ بماند. امروزه میگویند این دسته دوم عقب افتادهاند؛ یعنی دورانشان دوران سنت است؛ ولواینکه هر دو دسته دقیقاً در یک محیط جغرافیایی زندگی کنند و این محیط جغرافیایی از نظر برخی، محیطی پیشرفته هم باشد. عصر نبی اکرم (ص) و دوران ولایت ایشان یک عصر تاریخی است و در همه ادوار حضور دارد و حتی به نظر میآید عصر حضرت، در برزخ و قیامت هم هست؛ اگر کسی در این عصر زندگی کند، انسان رابحی است، رشد یافته است، اهل رشد و اهل سود است و اگر بیرون از این دوران زندگی کند، اهل خُسر است.