قرن بیست و یکم که آن را عصر اطلاعات و دانش و نیز عصر «اقتصاد خدماتی دانشبنیان (KISIE)»، «عصر صنعت خدمات دانش بنیان (KISI)» و «عصر کسب و کارهای خدماتی دانش بنیان (KIBS)» نامیدهاند، عصری است که استفاده از فناوریهای دیجیتال در سازمانها و شرکتها و به ویژه در ارتباط آنها با مشتریان و ارباب رجوع به سرعت جایگزین روشهای سنتی میشود.
کتاب خدمات دانشبنیان در عصر دیجیتال، اثر محمد موسیخانی، صباالسادات بزرگی و فاطمه مظفری؛ به دنبال پاسخی ریشهای و اساسی به سؤالاتی در این باره است و برای این منظور، فصل اول خود را به بررسی سیر تحول خدمات و اقتصاد خدماتی دانش بنیان و تأثیر شگرف به کارگیری فناوریهای نوظهور بر تحول خدمات دانش بنیان اختصاص داده است.
در فصلهای بعدی، ضمن معرفی سیستمهای «برنامهریزی منابع سازمان» و «هوش کسب و کار» و فناوریهای تحولآفرین «هوش مصنوعی»، «اینترنت اشیا» و «متاورس» به بررسی جامع و عمیق نقش این سیستمها و فناوریها در ارتقای کمی و کیفی خدمات به سازمانها و مشتریان آنها و به عبارت دیگر، نقش آنها در دانشبنیان شدن بیشتر خدمات میپردازد. در همهی این فصلها، نمونههایی از نقش فناوریهای دیجیتال در خدمات دانش بنیان ذکر شده تا به خوانندگان در شناخت بیشتر و بهتر دنیای دیجیتال پیچیده و پویایی که در آن زندگی میکنند، کمک کند.
فصل سوم: خدمات دانش بنیان و هوش کسب وکار
3 - 1 مفهوم هوش کسب و کار
هوش کسب و کار اطلاعات مرتبط با هم دربارهی مشتریان، رقبا، شرکای تجاری، محیط رقابت و فعالیتهای درون سازمانی است که شما را در تصمیم گیریهای راهبردی، مهم و اثربخش یاری میرساند. وقتی به مفهوم هوشمندی در انسانها فکر میکنیم، عموماً مقصود ما قابلیت افراد برای ادغام دانش فراگرفته شده با اطلاعات جدید و تغییر رفتارهاست، به گونهای که موجب توفیق آنها در انجام وظایف یا انطباق با شرایط جدید شود. به طور مشابه، هوش کسب و کار این قابلیت را به سازمانها میدهد تا اطلاعات را جمع آوری کنند؛ در مورد رقبا، مشتریان و عملیات داخلی خوددانش ایجاد کنند و رفتار تصمیم گیری خود را به منظور دستیابی به سوددهی بالاتر و سایر اهداف تجاری تغییر دهند.
ابزارهای اصلی هوش کسب و کار شامل نرم افزار ارائهی پرسش و گزارشگیری، ابزارهای تحلیل چندبعدی داده (پردازش تحلیلی برخط) و دادهکاوی است. هوش کسب و کار اصطلاحی جامع است که توسط هوارد درسنر از گروه گارتنر در سال 1989 برای توصیف مجموعهای از مفاهیم و روشها برای بهبود تصمیم گیری کسب و کار با استفاده از سیستمهای پشتیبانی کامپیوتری مبتنی بر واقعیت معرفی شد. اولین تعریف علمی توسط قوشال و کیم به BI به عنوان یک فلسفهی مدیریت و ابزاری اشاره میکند که به سازمانها کمک میکند تا اطلاعات کسب و کاری را به منظور تصمیمگیری مؤثر مدیریت و اصلاح کنند. به عبارت دیگر، BI شامل مجموعهای از مفاهیم، وشها و فرایندها برای بهبود تصمیمات کسب و کاری، استفاده از اطلاعات از منابع متعدد و به کارگیری تجربیات گذشته برای ایجاد درک دقیقی از پویایی کسب و کار است. تجزیه و تحلیل دادهها را با ابزارهای تجزیه و تحلیل تصمیم ادغام میکند تا اطلاعات مناسب را به افراد مناسب، با هدف بهبود تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی در سراسر سازمان ارائه دهد.
در یک نگاه کلی میتوان گفت دو موضوع مهم دربارهی BI وجود دارد. اول، هستهی BI که شامل جمعآوری، تجزیه و تحلیل و توزیع اطلاعات است. دوم، هدف BI که مربو به پشتیبانی از فرایند تصمیمگیری استراتژیک است.