کتاب چگونه والدینی باشید که همیشه می خواستید باشید، نوشته ادل فیبر و الین مادلیش، زندگی تعداد بیشماری از خانوادهها را در سراسر دنیا بهبود بخشیده است.این کتاب را انتشارات نسل نواندیش منتشر کرده است.
این کتاب کار مهم برای معرفی روشهای جامع و کلی و قدرتمند والدینی، بهصورت منحصربهفردی برای والدینی که مشغولیات فراوانی دارند، طراحی شده است و فیبر و مازلیش به کشمکشهایی که والدین هر روزه با آنها روبرو هستند، میپردازند.
با انجام تمرینهای این کتاب شما یاد میگیرید که:
به عواطف شدید فرزندتان بپردازید.محدودیتهای قاطعی قرار دهید و حسننیتتان را حفظ کنید.احساس خشمتان را بدون آزار و اذیت بروز دهید.فرزندانتان را درگیر همکاری و تشریک مساعی کنید.اختلافات خانوادگی را با صلح و آرامش حل کنید.
کتاب چگونه والدینی باشید که همیشه می خواستید باشید، سرشار از داستانهای واقعی زندگی، کارتونهای دلپذیر و پاسخ به سؤالات متداول است. این کتاب مهارتهای ساده و تأییدشدهای را نشان میدهد که روابط با بچههای تمام سنین را به ارتباطی کماسترستر و مثمرثمرتر تبدیل میکند.
من در یک خانوادۀ بدزبان بزرگ شدم. به همین علت مصمم شدم هیچگاه با فرزندانم کارهایی که با من انجام میدادند، انجام ندهم. بههرصورت، یک روز صبح با حالت بدی بیدار شدم. بچهها را صدا کردم و به آنها گفتم حال خوشی ندارم که ربطی هم به آنها نداشت. فقط دوست داشتم سر همه داد بکشم و همه را بهخاطر همهچیز سرزنش کنم، چیزهایی که مقصر هم نیستند، اما ایدۀ خوب این است که از من دور باشند تا آسیبی به آنها نرسد.
آنها هر دو با تعجب به من نگاه کردند و در اتاقشان ناپدید شدند.
این کار کمی کمکم کرد، باوجوداین از درون جوش و خروش داشتم. تقریباً حدود یک دقیقه بعد، جاش ، پسر پنجسالهام آمد چیزی را بگیرد، نگهاش داشتم و از او پرسیدم: «میدانی چطور اوقات آدم تلخ میشود؟»
او گفت: «بله مطمئنم.»
گفتم: «به من نشان بده چطور اوقات آدم تلخ میشود.»
او خودش را کف اتاق انداخت و شروع به پا کوبیدن و جیغ زدن کرد.من هم خودم را کنار او کف اتاق انداختم و همانطور کنارش جیغ کشیدم. مگان، دختر هفتسالهام، به اتاق آمد و پرسید: «چکار میکنید؟»
جاش یک لحظه مکث کرد و گفت: «میخواهم به مامان نشان دهم چطور آدم کجخلق میشود.» مگان گفت: «اوه» و کنار ما روی زمین دراز کشید و سه نفری فریاد کشیدیم و دستوپا زدیم. میتوانید حدس بزنید آخر کار چه شد. حق با شماست. وقتی کار تمام شد. هر سه داشتیم میخندیدیم و احساس کردیم کلی حالمان بهتر شده است.