کتاب عمامه های خاکی خاطرات متفاوت ده تن از شهدای طلبه دفاع مقدس است که با تلفیق فقه و خدمت، مدال شهادت را نصیب خود کردند. چندسالی است دشمن انقلاب با استفاده از حربه های مختلفی سعی بر جدایی مردم از روحانیت اصیل و انقلاب اسلامی داشته است که یکی از این حربه ها ایجاد شبهه هایی همچون: «روحانیت در دفاع مقدس شرکت نداشته» است. در حالی که این قشر بیشترین شهید را با توجه به جمعیت قشری خودش تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
در کتاب عمامه های خاکی به گوشه ای از خدمات شهدای طلبه اشاره شده است که می تواند برای طلاب حوزه های علمیه مناسب باشد و الگویی برای عموم مردم نیز باشد.
طبق گزارشهای ساواک به مناسبت فوت سیّد کاظم قریشی، مجلس ختمی در روز پانزده مرداد 44 از طرف طلاب تهران در مسجد نو برگزار شد. بر اساس این گزارش «بعد از خواندن نماز مغرب و عشا در حدود چهارصد نفر در مسجد باقی ماندند. در ساعت بیست که مجلس ختم آغاز گردید، عده دیگری به مسجد آمدند، ولی چون جمعیت حاضر در مسجد زیاد شد از طرف مأمورین کلانتری چهارده که در محل بودند از ورود اشخاص به مسجد جلوگیری به عمل آمد و یکی از افسران کلانتری مزبور خطاب به جمعیت حاضر در خارج از مسجد گفت: چون مسجد جا ندارد بنابراین دیگر اجازه ورود به هیچکس داده نخواهد شد و واعظی هم حق رفتن به منبر را ندارد.
در این وقت، یکی از روحانیون از جایش برخاست و گفت: مأمورین کلانتری اجازه نمیدهند واعظی به منبر برود؛ بنابراین روضه میخوانیم و دعا میکنیم و مجلس را ختم مینماییم. این شخص که گویا پدر داماد شیخ حسین فومنی میباشد، شروع به خواندن دعا نمود و جمعیت هم تکرار کردند. چون صدا به خارج از مسجد رسید دو نفر افسر و چند پاسبان به داخل مسجد آمدند و یک نفر از آنها با صدای بلند خطاب به شخصی که دعا میخواند، گفت: برو سرجایت بنشین، لازم نیست صحبت بنمایی.
در این هنگام یک نفر از طلاب مردم را به سکوت دعوت کرد، ولی حاضرین مرتباً اعتراض مینمودند و به مأمورین میگفتند: بروید بیرون گورتان را گم کنید؛ اینجا خانه خداست. پس از قرائت قرآن و خواندن دعا، مجلس در ساعت بیستویک خاتمه یافت و حاضرین با عدم رضایت مجلس را ترک نمودند».