کتاب نوشداروی رعد سفید، اثر عاطفه میرحدی؛ با قلمی شیوا و روان از تخیلات و از سفری که به درون خویش داشته گفته که در سه فصل آنها را به صورت قطعهی ادبی نگاشته است. فصل اول کتاب به خانهای رعد سفید، اختصاص دارد به نیرو محرکههایی که او را به جلو سوق داده و جانش را تازه میکردند.
نویسنده از آنها با نام "خان" یاد کرده، زیرا رسیدن به آنها بسیار برای وی چالش برانگیز و گاهی سخت بود. فصل دوم، نوشداروها.
فصل سوم و آخر کتاب مربوط میشود به جمعبندی کتاب مورد علاقهی نویسنده «نیمهی تاریک وجود» ... کتابی که حکم کتاب مرجع را برای وی داشته است. در ادامه تقویت کنندههایی نیز در قالب انیمیشن و کتاب را برای درک بهتر و بیشتر مفاهیم این فصل، آورده و همچنین گریزی به خان و نوشداروهای این کتاب نیز داشته است.
نوش داروی 1_ موضوع: خدای من
به نام رفیق نابم، خدا...
خدای تو کیست؟
خدای من: خداییست رفیق، صبور و مهربان..
خدای من؛ یک لبخند بزرگ دارد با چشمهای مهربانی که نگاهم میکنند و دستانی که مرا محکم بغل میکنند... خدای من؛ خداییست که میگوید: برو هر کاری که فکر میکنی درست است را انجام بده و از حرف دیگران نترس، من اجازه نمیدهم کسی تو را چپ نگاه کند... خدای من؛ به من فرصت میدهد تا خطا کنم، تجربه کنم و به دست بیاورم و تنها از من میخواهد که دلیلی برای انجام کارهایم داشته باشم... اینکه بدانم چرا و برای چه؟ ... خدای من، عشق است، عشق... جانم به این خدا.... من عاشق خدای تو شدم. خدا عاشق توست، باور کن.