امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
85,500
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب رستاخیز ستاره‌ ی صبح

تاریخ از زمانی شروع شد که انسان روایت‌کردن را یاد گرفت. شیواترین و ماندگارترین و تأثیرگذارترین روایت‌ها، روایت‌های استعاری، هنری و اساطیری بودند، وگرنه تاریخ وقایع چیزی غیر از گزارش و شرح‌حال خشک از اینکه چه شد یا چه اتفاقی نیفتاد، ندارد. این قدرت تخیل و خلق شبکه بزرگ مفاهیم بین‌الاذهانی بود که برای ما شهرها، فرهنگ‌ها، پول، شرکت‌ها، ملیت‌ها، کشورها، زبان و هر چیز دیگری که مستقیم و غیرمستقیم در این شبکه بزرگ کلونی منعطف و معنایی بشریت قرار می‌گیرند را ایجاد کرد. کتاب رستاخیز ستاره‌ی صبح، اثر یاشار هژبری؛ کوشیده‌ است بخشی باشکوه از‌ تاریخ معاصر ایران را با اسطوره‌هایی که از اساطیر ایرانی وام گرفته و در قالب این روایت پرورده‌، ممزوج کند؛ یعنی تمامی وقایع این داستان و اسم‌ها و موقعیت‌هایش خیالی و درعین‌حال درهم‌تنیده با تاریخ هستند؛ مثل کاری که ماهرترین دروغ‌گوها انجام می‌دهند و گوشه‌ای از واقعیت را با دروغ در هم می‌آمیزند. پس مطالعه  این کتاب مهیج و جذاب را از دست ندهید.

گزیده کتاب رستاخیز ستاره‌ ی صبح

کتاب مردگان

امروز که به قد و اندازه‌ی بلاهتم در آن روزها نگاه می‌کنم، از خنده شکم درد می‌گیرم. آن همه فرار و گریز جنایی کجا و با خواست خود به دهان شیر رفتن کجا؟ مسلماً در هر دو صورت آنجا مشخص می‌شد که آن‌ها مرا شناسایی کرده‌اند یا نه؟ فقط آنجا فرصت می‌کردم قبل از کشته شدن فیلمی بازی کنم که معلوم کند دوستان و خانوده‌ام با من همدست نیستند و با آن راه شاید می‌توانستم آن‌ها را نجات دهم، اما اگر جوری که دوست داشتم، پیش نمی‌رفت، یقییناً برای رفتن به دایره اطلاعات ساواک باید بهانه‌ای می‌تراشیدم، والا چه چیزی خودنماتر از این می‌شد که که قوچ با پای خودش به لانه‌ی شیرها رفته باشد.
ما همیشه کارهای به هم متصل حاشیه‌ای انجام می‌دادیم که به هیچ جای خاصی ختم نمی‌شد و فقط تا مدت بسیار طولانی ساواکی‌ها را مشغول به خودشان می‌کرد. آن‌ها را برای چنین روزهایی گذاشته بودیم که اگر کسی گرفتار شد، آمار آن‌ها را به ایشان بدهد که هم خود را خلاص کند و هم کسی را لو نداده باشد. همه چیز کاملاً حساب شده و دقیق پیش می‌رفت، وارد اداره‌ی ساواک شدم، از کنار اتاق‌ها و مجمع‌های عمومی گذشتم، اما هنوز کسی مرا نشناخته بود. به جلوی دکه‌ی اعلام و بررسی که چند خانوم با پوشش غربی پشت کامپیوترهایش نشسته بودند، رفتم و نام و نام‌خانوادگی و علت به آنجا رفتنم را گفتم.

صفحات کتاب :
۲۷۲
کنگره :
‏‫‭PIR۸۳۶۴
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
۹۵۲۵۲۹۵
شابک :
‫‭978-622-292-406-5
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه رستاخیز ستاره ی صبح