کتاب شین رین یوکو نوشته هکتور گارسیا،فرانسیس میرالس و مترجمی مریم نفیسی راد می باشد و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.این کتاب یادآوری میکند که برای هر کس ضروری است هر چند وقت به خانهی ابدی و ازلی موجودات زنده، یعنی طبیعت، بازگردد و زندگیاش را تازه کند.
اما اینطور که به نظر میرسد، نمیتوان تمام زندگی را دوباره به طبیعت بازگرداند. بنابراین چطور میشود در عین شهرنشینی، دوباره با طبیعت پیوند برقرار کرد؟
اگر روایت پیدایش در انجیل را روایتی برای تبیین افسانه خلقت بدانیم، در اصط لاح ادبی اسپانیایی می توانیم آن را سرندیپیتی، یعنی بتوانیم ببینیم چه چیزهایی در دنیای امروز به وجود آمده است، بنامیم. در ادبیات، سرندیپیای زمانی اتفاق می افتد که متنی چیزی را توصی می کند که در زمان نگارش آن، همان چیز وجود نداشته است، اما بعداً به وجود می آید؛ گویی یک پیشگو آن را پیش بینی کرده است.
به عنوان مثال، مورگان رابرتسون، رمان نویس، در رمان لاشه تایتان یا بیهودگی ، چهارده سال پیش از ساخت و غرق شدن کشتی تایتانیک، سناریویی را روایت کرد که مملو از شباهت ها با آنچه در اقیانوس اطلس شمال اتفاق افتاد بود: نام و ابعاد آن کشتی، برخورد با کوه ی،، نام خانوادگی کاپیتان و ناکافی بودن قایق های نجات برای نجات یک کشتی مملو از مولتی میلیونرها. با توجه به کتاب مقدس، پیشگویی بیشتر فرایندی تمثیلی است تا ملموس، زیرا در کنار دلایل دیگر، دلیلش این است که از زمان نگارش آن تا زمان ما هزاران سال گذشته است. بااین حال، پیام به همان اندازه پیشگویانه به نظر می رسد: مدرنیته داستان رانده شدن ما از بهشت است.