کتاب مباحث پیشرفته در اقتصاد آموزش؛ کارایی و اثربخشی درونی نوشته دکترابوالقاسم نادری منتشر شده توسط انتشارات دانشگاه تهران با هدف تببین جنبههای اقتصادی اموزش و پرورش تهیه و تدوین شده است.
با ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﻛﻪ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻭﻳﮋﻩ ﻭ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪﺍی ﺩﺭ ﺯﻧﺪگی ﺑﺸﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﺣﻴـﺚ ﺗﺨﺼﻴﺺ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﻣﻮﺭ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﻤﺘﺎﺯی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﺑﻨﻴﺎﺩی ﻣﻄﺮﺡ میﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎی ﺁﻣﻮزشیﺑﺎ ﭼﻪ ﻛﻤﻴﺖ ﻭ ﻛﻴﻔﻴتی ﺗﺄﻣﻴﻦ میﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﭼﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻭ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎیی ﻧﻘﺶ ﺁﻓﺮﻳﻦﺍﻧﺪ؟ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﭘﺮﺳﺶﻫﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳطی ﻛﻪ ﺗﻌﺪﺩ ﻭ ﺗﻜﺜﺮ ﻋﺎﻣﻼﻥ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﻧﺪﺭﻛﺎﺭﺍﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻭﻳﮋﻩﺍی ﺩﺍﺭﺩ.
ﻫﺪﻑ ﺍﺻلی ﺍﺛﺮ ﺣﺎﺿﺮ، ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﻌﺮفی ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ، ﺑﺎﺯﻧﻤﺎیی ﻭ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫـﺎ ﻭ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩهای ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﺩﺭ ﻋﺮصه ﻋﻤﻞ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴـﻞ، ﺑﺎﻳـﺪ ﺷـﻨﺎﺧﺖ ﻋﻤﻴـﻖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑـﻪ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻭ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻧﻈﺮی ﻭ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩی ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎی ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮﺩ.
ﺑﺮﺍی ﺗﺄﻣﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﻬﻢ، ﻛﺘﺎﺏ ﺣﺎﺿﺮ ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻭ ﺗﺼﻨﻴﻒ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﺤﺘﻮﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﺟﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺮ ﻣﻌﺮفی میﺷﻮﺩ. ﻣﺤﻮﺭﻫﺎی ﺍﺻﻠﻲ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺭ ﺳﻪ ﺯﻣﻴنه ﺍﺳﺎسیﻳﻌنی ﻛﺎﺭﺍیی ﻭ ﺍﺛﺮﺑﺨشی ﺑﻴﺮﻭنی، ﻛﺎﺭﺍیی ﻭ ﺍﺛﺮﺑﺨشی ﺩﺭﻭنی، ﻭ ﻣﺎﻟیه ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺗﻘﺴﻴﻢﺑﻨﺪی میﺷﻮﺩ (ﻧﺎﺩﺭی، ۱۳۸۳، ۱۳۹۳). ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﮔﺴﺘﺮﺩگی ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻣﺮﺗﺒﻂ، ﻛﺘﺎﺏ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪﻃﻮﺭ ﻭﻳﮋﻩ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻛﺎﺭﺍیی ﻭ ﺍﺛﺮﺑﺨشی ﺩﺭﻭنی ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺳﻪ ﺑﺨـﺶ ﻭ ﻫﺸﺖ ﻓﺼﻞ ﭘﻮﺷﺶ میﺩﻫﺪ.
ﻳﻌنی ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﻋﻤﻠﻴﺎتی ﺗﺨﺼﻴﺺ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺁﻣﻮﺯشی ﻭ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎی ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑـﺎ ﻧﺤﻮه ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺁﻣﻮﺯشی ﻭ ﭼﮕﻮﻧگی ﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪی ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺑـﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﻮﺿﻮعی ﺩﺭﺳﻄحی ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ، ﻭﺍﻛﺎﻭی ﻭ ﺍﺭﺯﻳﺎبی میﺷﻮﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺳﺘﺎ، ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻋﻠمی ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺷﺎمل ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎ، ﺭﻭشﻫﺎ، ﻓﻨﻮﻥ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺍﺳﺎسی ﺑﻪﺩﻗﺖ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻭ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺗﺤﻠﻴﻞﻫﺎی علمی ﭘﻮﻳﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩﺍﻧﺪ.
کمیابی در آموزش
از لحاظ ماهیت موضوع دو تصمیم تخصیص منابع در عرصه آموزش مطرح است که بهطور مستقیم به مسئله کمیابی مربوط میشود: تصمیم نوع اول انتخاب بین آموزش و سایر امور(ماننند استراحت، بهداشت، فعالیتهای تولیدی و کارآفرینی، تفریحات و..) را مورد توجه قرار میدهد.
در نتیجه محدودیت منابع فرد از بین آموزش و دیگر امور تنها باید یکی را انتخاب کند. آیا ادامه تحصیل را دنبال کند یا بهطور مثال، سرمایهگذاری در یک فعالیت تولیدی را در اولویت قراردهد؟ اگر آموزش یک مقوله مصرفی در نظر گرفته شود، این پرسش پیش میآید که آیا مصرفکننده میتواند از مسیرآموزش رضایت خاطر و مطلوبیت مورد نظر کسب کند یا باید منابع خود را در تفریحات و امور غیرآموزشی هزینه کند؟
در هریک از اینها، مقوله کمیابی بر تصمیمات افراد سایه میافکند و افراد ناگزیرند از بین گزینهها تنها یکی را انتخاب کنند. چناچه آموزش به عنوان سرمایهگذاری قلمداد شود، معمولا افراد / خانوادهها/ دولت/ سیاستگذاران و بنگاهها/ سازمانها در نقش عاملان ذینفعان هستند که تصمیمات تخصیص منابع را اتخاذ میکنند. در صورتی که آموزش به عنوان مصرف تلقی شود، تنها افراد و خانوادهها در قالب عاملان و تصمیمگیران تخصیص منابع خواهند بود. دولتها و سازمانها اساسا باید نگاه سرمایهگذاری به آموزش داشته باشند.
نوع دوم تصمیمات تخصیص منابع، معطوف به درون فرآیندها و فعالیتهای آموزشی است در این ارتباط عاملان متعددی برای دستیابی به اهداف خاصی تصمیم میگیرند و نقش می آفرینند. دانشآموزان، معلمان، مسئولان مدارس، متولیان نظام آموزشی و دولتمردان جزو ذینفعان اصلی این عرصه هستندکه در شرایط محدودیت منابع تصمیمگیری میکنند.