کتاب شبه جنگ اثر پی.دبلیو سینگر و امرسون. تی. بروکینگ است که با ترجمه معصومه قربانی در انتشارات کتابستان معرفت چاپ و روانه بازار نشر شده است.
اینترنت یا سلاح شبکههای اجتماعی ،جنگ و سیاست را تغییر میدهد. درست مثل جنگ و سیاست که اینترنت را تغییر میدهند. تروریستها حملاتشان را به طور زنده پخش میکنند. جنگهای تویتری تلفات واقعی بر جا میگذارند، اطلاعات نادرست و گسترده موجود در فضای مجازی نه تنها جریان جنگها، بلکه سرنوشت ملتها را نیز تغییر میدهد. نتیجه این میشود که جنگ و تکنولوژی و سیاست به گونهای نوین از فضای جنگی تبدیل میشوند تا جایی که روی گوشیهای هوشمند ما نیز نقش ایفا میکنند.
دو نویسندۀ آمریکایی این اثر، به صورت تخصصی در وزارت دفاع آمریکا در رابطه با اینترنت کار میکنند و مسئلۀ این دو نویسنده آن است که اینترنت، از زمان پیدایی، چه تاثیری بر سیاست و جنگ در سراسر دنیا گذاشت و چگونه اینترنت بدل به یک سلاح در عصر جدید شد. کتاب شبه جنگ به صورت روایی و داستانی نگاشته شده و نویسندهها نشان میدهند اینترنت چطور میتواند حتی رؤسای جمهور در دنیا را هم تغییر دهد. در یکی از فصلهای کتاب، نویسندهها داستانی را نقل میکنند که چطور یک توییت که در رابطه با یک پیتزا بود، باعث ایجاد یک جنایت و حملۀ مسلحانه میشود. در این کتاب مثلاً اشاره میشود که چطور دولت چین با همین ابزار اینترنت و فضای مجازی، به آسانی کشورش را اداره و مردم را کنترل میکند یا در یکی از فصلهای کتاب، به خوبی میبینیم که چطور خبرسازیهای دروغین در اینترنت، نتایج انتخابات در کشورها را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
پی. دبیلیو. سینگر و امرسون. تی. بروکینگ توضیح میدهند که داعش چطور روشهای اینستاگرامی تیلور سوئیفت ،خواننده آمریکایی، را کپی میکند. همچنین میگویند که طرفدار کهنهکار بازی دنیای وارکرافت چطور جنایات جنگی در هزاران مایل دورتر را خنثی میکند. در ادامه بررسی میکنند که اوباشهای اینترنتی چطور انتخابات را شکل میدهند. در دنیای شبکهها چه چیز را میتوان مخفی نگه داشت؟ شبکههای اجتماعی حقیقت را افشا میکنند یا آن را دفن میکنند؟ در این درگیریهای بینالمللی،مردم عادی چه نقشی ایفا میکنند؟
حمله با یک هشتگ آغاز شد.
در تابستان سال 2014، جنگجویان دولت خودخواندۀ اسلامی (داعش) با سلاحهای «اِی کی-47»، نارنجکها و حتی شمشیرها، مسلحانه به شمال عراق یورش بردند. کامیونهای غبارآلود آنها به سرعت در صحرا پیشروی میکردند. جنگجویان آنان، با وجود مخفی نگهداشتنِ عملیاتشان، اطمینان یافتند که همه از این موضوع مطلعاند. مبارزهای تبلیغاتی در شبکههای اجتماعی وجود داشت که از سوی طرفداران سرسخت سازماندهی و با ارتش رباتهای توییتری تقویت میشد. آنها عکسهایی از جنگجویان سیاهپوش و تصاویری اینستاگرامی از کاروانهایی منتشر میکردند که بسیار شبیه به مکس دیوانه بودند. حتی برنامهای برای تلفنهای هوشمند و به منظور هم بستگی طرفدارانِ جهادی ایجاد شد که از خانه فعالیت میکردند. آنها میتوانستند حسابهای رسانههای اجتماعیشان را به هم پیوند دهند و پیام مهاجمان را بیش از پیش تقویت کنند. برای افزایش فراگیرشدنِ اطلاعرسانی با استفاده از الگوریتمهای اینترنت، تلاشی بر پایۀ هشتگی گفتاری با عنوان «همۀ چشمها به سوی داعش است» سازماندهی شد.
به زودی، این هشتگ به هدف اینترنتی خود رسید و هشتگ برتر توییتر عربی شد. صفحات میلیونها کاربر را پر کرد؛ از جمله مدافعان و ساکنان شهرهای اصلی داعش. خواستههای شبهنظامیان برای تسلیم سریع، با استفاده از بازیهای تلفنهای همراهِ طعمههایشان، هم به صورت منطقهای و هم به طور شخصی، گسترش یافت. فیلمهای داعش شکنجه و اعدام وحشتناک کسانی را نشان میداد که جرئت کرده بودند مقاومت کنند. سپس داعش به هدف خود در دنیای واقعی دست یافت: هشتگ «همۀ چشمها به سوی داعش است»، قدرت بمبارانِ توپخانهای نامرئی را به دست آورد. هزاران پیام آن در جبهۀ نیروی پیشرو (خط مقدم) در حال پخش بود...