کتاب رسیدن به خواستهها نوشته لورا گودریچ با ترجمه خلیل رضوی و حسن نظری و به همت انتشارات کهکشان دانش وارد بازار کتاب شده است.
کتاب رسیدن به خواستهها گام به گام توضیح میدهد که چگونه افراد میتوانند بزرگترین نقاط قوت و ارزشهای خود را به یاد آورند و آنها را با دیدگاه سازمانی، ماموریتها و ارزشهای مناسب همسو کنند. وقتی افراد عمداً بر روی آنچه که میخواهند تمرکز میکنند، وقایع محسوسی در زندگی شخصی و کسب و کار آنها رخ میدهد.
وقتی گروهی از کارکنان یا همهی یک تیم یا سازمان به کار گرفته میشوند و بر روی هر آنچه که میخواهند تمرکز کنند، نتایج مثبتی پدید میآیند و حتی دستیابی یه یک هدف مشترک، آسانتر نیز میشود. کتاب رسیدن به خواستهها به افراد، تیمها و سازمانهایی که به دنبال بهبود زندگی شخصی و حرفهای خود و انجام اقداماتی برای قرار دادن احساسات، علایق، نقاط قوت و ارزشهای خود هستند، کمک میکند.
سالها پیش، من با آقای جرالد کار میکردم. او یک مدیر بود که برای موقعیتی جدید با یک داوطلب مصاحبه میکرد. اتفاقاً من آن شخص را میشناختم که اسمش تینا بود. با اطلاعاتی که در مورد اداره و موقعیت در دست داشتم، میدانستم که مورد بدی برای تینا نخواهد بود. نوع این کار کاملاً آرام بود و تینا خیلی پرجنبوجوش. او ایدهی این شغل را دوست داشت. تینا به جای این که نقاط قوت و ارزشهای شخصی خود را با مسئولیت این موقعیت تطابق بدهد، فقط به فکر عنوان کاری بود. درواقع فرهنگ این کار با او سازگار نبود. با این وجود، جرالد گفت که این شرکت متعهد است تا او کمی آرامتر باشد و تینا گفت که او نیز متعهد شده است تا کمکم مقدار زیادی از انرژی مورد نیاز برای سرحال کردن شرکت را فراهم کند. من میترسیدم که هم تینا و هم شرکت، نگرانیهای زیادی را تجربه کنند، چرا که شرکت او را تحت فشار قرار داده بود تا تینا خود را با آنها وفق دهد.
تینا به طور همزمان به دنبال فرصتهای متعدد بود و به اصرار من در یک درونبینی، در مورد نقاط قوت و ارزشهای خود دست و پنجه نرم میکرد. او مطابقت دادن ارزشها و نقاط قوت خود را با یافتن یک موقعیت دیگر در یک شرکت به پایان رساند. در موقعیت جدید، او در نقش یک دختر طلایی بود و کار و فرهنگ سازمانی مناسب او بود. تینا بعدها به من گفت که هر کدام از این موقعیتها که او متعاقباً به آنها دست یافته بود، بسیار خوشآیند بودند.