میکروکتاب دور زدن آزاد! که توسط شبکه اجتماعی پادپرس به نگارش درآمده است برای شماست تا بتوانید انتخاب درست را در هر مسیری که هستید انجام دهید و بتوانید از تجربه سایر افرادی که در این راه هستند استفاده کنید.
فرض کنید پس از مدتی، مثلا 7 سال، درس خواندن در یک رشته، یا کار کردن در یک حرفه، احساس کنید دلتان از آن رضایت ندارد و متوجه شوید تاکنون مسیر را اشتباهی پیموده اید. شجاعت به خرج می دهید برگردید تا مسیری تازه را آغاز کنید؟ یا به تقاضای دل تان نه می گویید و در راه کم خطر گذشته ادامه می دهید؟ پیوسته می ترسیم که آینده چه خواهد شد؟ دستاورد تصمیم کنونی ما چیست؟ و آیا اصلا در راه صحیحی هستیم یا خیر؟
فرض کنید نیمه مسیر برگشتید و پس از مدتی حرکت در راه تازه ای، می فهمید مسیر جدید هم باب طبع تان نیست! نه می دانید از زندگی چه می خواهید و نه از مسیری که می روی راضی هستی؛ در این مورد چه کنیم؟!
با جسارت می توان گفت که سابقه این نگرانی ها هم سن با زندگی انسان است. اما آدمی تنها یک بار در این جهان زندگی می کند، پس چه خوب که این یک زمان را به گونه ای زندگی کنید که به چیزهایی که می خواهید دست یابید. چه زیبا می شود اگر گاهی از خودمان سوال کنیم آیا این مسیری که می رویم، مسیر من است؟ اگر نیست، برای چه بروم؟ از کجا برگردم؟ به کجا برسم؟ به راستی دلیل این نگرانی ها چیست؟
در این دنیا، هر انسان مانند یک شمش طلاست، انسان هوشیار در پی این است تا در گردش و تاب زندگی، بر ارزش شمش طلای وجودش و دیگران بیفزاید؛ قبل از آن که ذرات این وجود، بیهوده در دنیا پخش و پلا و پنهان شود.
شما در راه زندگی تان می خواهید چه اهمیتی به این شمش طلا بیفزایید؟ آیا قرار است همین شمش را به خاک بسپارید یا چیزی بیشتر از یک شمش طلا را به خاک خواهید سپرد؟
روح ما چند نیاز مهم دارد: نیاز به بقا، قدرت و خودشکوفایی، آزادی، تفریح و احساس تعلق. این نیازها گاهی در جهان مادی و رقابتی کنونی از یاد می رود! در صورتی که برای از بین بردن این نیازها نیز، ضروری است نقشه ی مسیر داشته باشیم و چه بسا گاهی باید هزینه ی گزافی هم بپردازیم: به چه دلیل؟ کی؟ چه چیزی؟ و چه کاری بکنیم تا به این هدف برسیم؟
پادپرس یک شبکه ی اجتماعی است برای اشخاص ویژه، اشخاصی که از سطحی نگری دیگر شبکه های اجتماعی خسته شدند و به دنبال مسیر بهتری برای سپری کردن زمان می گردند. مسیری که سودی هم برای جهان پیرامون داشته باشد! بیشتر آن ها دارای تخصص و مهارت هستند و از انتقال آن به دیگران خوشحال می شوند، و با وجود این همچنان در پی تعلیم هستند.
میکروکتاب های سبکتو در حقیقت چکیده ای مهم از کتاب ها هستند که شما بتوانید آن ها را در زمانی معقول بخوانید. همه ما در روز زمان های پرت زیادی داریم که می توانیم با میکروکتاب آن را به زمان طلایی تبدیل کنیم.
میکروکتاب ها شامل بخش های ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار می کنید. در بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید در یک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش آخر هم چکیده مفید آن است.
در بخشی از میکرکتاب دور زدن آزاد! می خوانید:
کارهای خیلی جالبی در این دنیا وجود دارد که پرهزینه هستند ولی از بیشترشان پولی در نمی آید؛ نقاشی، نویسندگی، نوازندگی و …. البته من آدم کم توقعی هستم و فقط یک جا برای خواب و یک غذا برای خوردن می خواهم، اما با این کارهای جالب، گاهی حتی نمی توانی چنین زندگی ساده ای را تأمین کنی!
من در رویاهایم همیشه یک گیتاریست بودم. سال دوم دانشگاه با تمام پس اندازم و بعد از کلی تخفیف، توانستم یک گیتار الکتریک آماتور و یک آمپلی فایر خیلی کوچک بخرم. یادم است روزی که گیتار را خریدم، دوستم لطف کرد و کرایه برگشت به خانه را پرداخت کرد.
آن قدر بی پول شده بودم که تا آخر ماه نمی توانستم به دانشگاه بروم! شروع کردم به تمرین گیتار. دو سال بدون کلاس و استاد، تمرین کردم. پیشرفتم بد نبود، اما انتظارم خیلی زیاد بود. وقتی برای اولین بار به یک ملودی که از کار خودم ضبط کرده بودم گوش کردم، مأیوس شدم و به کلی گیتار را کنار گذاشتم.
الان در مسیری هستم که دلم به آن راضی نیست! به فیزیک، رشته ی دانشگاهی ام علاقه دارم و حتی عاشقش هستم، اما نه به عنوان یک شغل. زندگی محدودیت های زیادی دارد….
هنوز هم در رویاهایم یک گیتاریست هستم، در حال نواختن یک ملودی طولانی روی صحنه، در حالی که نور زرد کم رنگی فضای شب را روشن کرده است.
اما واقعیت ها با رویاهایم در تضاد هستند،
من یک آدم بی پول هستم،
آدمی که در بیست سالگی برای اولین بار نت موسیقی دیده بود….
«به نظرم اگر پول نداشته باشی، مهم نیست که دلت راضی باشد یا نه؛ فقط باید رو به جلو ادامه بدهی.»