از اوّلین نهم ربیع الاوّل آن سالی که جمعی از شیعیان مخلص با امام عصر و زمان خود دست بیعت داده و عهد یاری بستند، قریب به یکهزار و یکصد و هشتاد و یک سال می گذرد.
در سنّت الهی ائمّه هدی(ع) بوده است که پس از به پایان رسیدن عهد هر امام، مقام ولایت و امامت حقّه به امامی دیگر منتقل گشته و شیعیان با ایشان بیعت می کردند تا در خدمتشان، از جان و مال بگذرند و پاسدار عهد مقدّسشان باشند.
انتقال عهد ولایت و امامت، امری اعتباری، چنان که میان جمیع ملوک عرب و عجم مرسوم است، نبود؛ بلکه امری حقیقی و وجودی بود که به اذن الله اتّفاق می افتاد و هر امام، واجد همه شئون ولایی خاصّی می شد که امر امامت و ولایت کلّیه تصرّفی بر جمیع ساکنان عالم امکان را برای ایشان محقّق و ثابت می نمود.
همواره و در طول تاریخ، هر یک از حضرات انبیاء و اوصیای الهی(ع) بسته به شرایط تاریخی و عصری که در آن می زیستند و حوزه مأموریتی که خداوند تعالی بر عهده اشان گذارده بود، مستعدّ و پذیرای ابتلائاتی می شدند. مهجوریت و خانه نشینی، حبس و اسارت، مهاجرت و غربت، ضربت و شهادت و سرانجام غیبت، هر یک به مثابه کرب وبلایی بودند که آن اولیاءالله خود را مهیّای آن ساخته و در کمال رضایت و صبر پذیرایش می شدند.
خانه نشینی بیست و پنج ساله امام علی(ع) و شهادت در سحرگاه مسجد «کوفه»، زخم در میدان جهاد و صلح ناگزیر و سرانجام مسمومیّت امام حسن مجتبی(ع)، میدان داری سالار دشت «کربلا» و شهادت در ظهر عاشورای امام حسین(ع)، اسارت در محبس هارون و شهادت در عزلت با سمّ سندی بن شاهک برای امام موسی بن جعفر(ع)، همه و همه صورت های مختلف کرب وبلایی بودند که آنان با شیرینی تمام خود را مهیّایش ساخته بودند.
در وجهی، ابتلائات امام، حاصل حکایت تلخ بدعهدی مردم و گسست بیعت با امام بود و از وجهی دیگر، ارتقای امام به مراتب عالی و باشکوه قرب الی الله، پس از تجربه بلا و ابتلاء حاصل آمده بود.
از سنّت های خداوندی است که مردم در بحبوحه ابتلائات در معرض امتحان قرار می گیرند؛ شاید واسپس کسب روسپیدی و موفّقیت، بال به بال امام، طیّ طریق کرده و مراتب عالی قرب را به تجربه بنشینند یا در روی دیگر سکّه، با زردرویی و گسست عهد، متحمّل خسارات سنگین دنیوی و اخروی شوند.