کتاب قافله داران عشق مجموعه زندگینامه، خاطرات، وصیت نامه و تصاویر شهدای فریزی نوشتهی مجید کریمی، خاطرات و سرگذشت ده شهید بزرگ در روستای فریزی را به تصویر میکشد که با خواندن آنها میتوانید راه را از میان هزاران چاه انتخاب کنید و به مقصد و مقصود حقیقی برسید. این کتاب، در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.
شهید واژهای است که هیچ انسانی قدرت وصف آن را ندارد و هیچ وسیلهای قادر به ترسیم چنین معنای مقدّسی نیست. به درستی که معنای آن را فقط خدا میداند و هر آنچه بیان میشود همانند قطرهای از دریای بی پایان معرفت این گل واژه است. آنها رفتند تا شما معنای حقیقی زندگی را درک کنید و بدانید چه بودهاید و حال چه شدهاید.
سخت است این که درک کنید چرا آنها از همه چیزشان گذشتند؟ چه چیزی آنها را به این سمت و سو کشاند؟ بزرگ ترها باید این معارف را به کودکان و نوجوانان برسانند و جوانان شما از مرد و زن با حفظ شئون اسلامی ناب، باید انقلاب اسلامی را حفظ کنند. نسل نوجوان و خردسال هم که به تمام معنا از این معارف دور بودهاند، باید آنها را هوشیار کرده و چشمان دلشان را به حقایق روشن کنید و از عاقبت شوم دوستی با غرب و هر اجنبی دیگر برایشان بگویید تا مبادا غفلت کرده و راه شهدا را فراموش کنند.
زمانی که انقلاب شد شهید احمدی در همت آباد (جاده سیمان) به عنوان فرمانده بسیج به بسیجیان آموزش میداد و در سال هزار و سیصد و شصت و یک در اواسط جنگ وارد جبهه حق علیه باطل شد. او در منطقه سومار و در عملیات مسلم بن عقیل شرکت کرد و در همین عملیات مجروح شد. در آن زمان به خانوادهاش خبر شهادتش را دادند و پس از پیگیری خانوادهاش معلوم شد که او بیست و چهار ساعت در منطقه جنگی بی هوش بوده و کسی هم خبردار نشده بود.
زمانی که گروه تفحّص به منظور جمع آوری و شناسایی شهدا اقدام میکنند، وی را به سردخانه باختران انتقال میدهند و پس از سه روز که قصد داشتند او را به مشهد منتقل کنند، متوجه شدند که رگ گلویش میزند و به دلیل برخورد ترکش به جمجمهاش مجروح شده است. زمانی که متوجه زنده بودنش شدند او را به بیمارستان تبریز منتقل کردند که پس از دو روز به لطف خدا به هوش آمده و توسط خانواده اش به مرکز شیرخوارگان نخریسی مشهد منتقل میشود و تحت معالجه قرار میگیرد. وی به دلیل بودنِ ترکش در سرش و همچنین شیمیایی شدنش در منطقه، همیشه دچار تشنّج های شدیدی میشد.