کتاب «نظریه شناخت در فلسفه اسلامی» نوشتهٔ عبدالله نصری است و سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرده است. این کتاب تقریرات دکتر مهدی حائرییزدی است.
آدمی موجود پرسشگری است که از آغاز خلقت خویش در برخورد با پدیدههای گوناگون عالم هستی، میل به دانستن را پیشه خویش کرده است. در حقیقت، اندیشیدن در ورای پرسشهای گوناگون شکل میگیرد و محصول این اندیشه عمیق، راهیابی به حوزه معرفت است. معرفت، شناختی عمیق است که با ابزار دقیق آن یعنی، «پرسش» شکل خواهد گرفت و نتیجه آن، آگاهی و یقین خواهد بود.
تاریخ فلسفه گواه آن است که سوفسطائیان یونانی، اولین گروهی بودند که به طرح این پرسشها پرداختند و در پی آنها فیلسوفانی نظیر سقراط، افلاطون و ارسطو درصدد پاسخگویی بدین سؤالات برآمدند. در این میان، شیوه سقراط در برخورد با این پرسشها منحصربهفرد بود. او میکوشید با شیوه مباحثه و مناظره و با طرح پرسشهایی نظیر: «عدالت چیست؟» به فهم مفاهیمی دست یابد که دیگران آن را اثبات شده میپنداشتند. فیلسوفان مسلمان نیز به گونهای غیرمستقیم به مباحث معرفتشناسی پرداختند. کِندی اولین فیلسوف جهان اسلام بود که برای رسیدن به معرفت، سه عنصر: حس، عقل و وحی را معرفی نمود. او معتقد بود که از میان این سه، معرفت وحیانی، متقنتر و مطمئنتر است. شیخ الرئیس بوعلی سینا و فارابی نیز از فلاسفهای بودند که درخصوص معرفت و مبادی آن مطالب ارزندهای ارائه نمودند. با وجود غنای فلسفه اسلامی و درخشش نخبگان بسیاری در این حوزه، مباحث معرفتشناسی، آن چنان که باید، در حوزه فلسفه اسلامی رشد نیافت و تنها در سالهای اخیر، بزرگانی چون علامه طباطبایی(ره)، استاد شهید مرتضی مطهری و اندکی دیگر، مباحثی را به حوزه معرفتشناسی اختصاص دادند، که هرچند بسیار ارزنده و مغتنم است، اما گفتهها اندکاند و ناگفتهها بسیار.
با توجه به اهمیت مسأله معرفتشناسی و ضرورت پرداختن به قلمرو آن، کتاب «نظریه شناخت در فلسفه اسلامی» به نگارش در آمد. کتاب حاضر مجموعه درسهای شناخت استاد حائری میباشد که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب تدریس شد. ایشان به جای آنکه به صورت انفعالی به مسائل روز بپردازند، مسئله شناخت را از دیدگاه فلسفه، آن هم به صورت مبنایی مطرح کردند. در کتاب «نظریه شناخت در فلسفه اسلامی» برخی از ابعاد و مسائل علمشناسی فلسفه از دیدگاه فلسفه اسلامی مورد پژوهش قرار گرفته است. مطالعه این کتاب به علاقهمندان فلسفه اسلامی پیشنهاد میشود.
علم و حکمت به یک معنا نیستند. علم اعم از حکمت است. علم هم شامل علوم طبیعی میشود و هم علوم نظری، که فلسفه نیز یکی از اقسام آن است. شاید مقصود از حکمت که در قرآن بسیار ذکر شده است، هم حکمت عملی و هم حکمت نظری باشد. این اصطلاح بخصوص در حکمت عملی زیاد استعمال میشود و معادل آن در زبان انکلیسی Wisdom است. خلاصه آنکه علم، اعم از حکمت و حکمت اخص از علم است. حکمت دانش برتر یا برترین است، اما علم شامل دانشهای برتر، متوسط و پایین میشود؛ در واقع علم تقسیم میشود به دانش برتر که همان فلسفه است و علوم متوسط که همان علوم تعلیمی و ریاضی است - و دانشهای پایین- که علوم طبیعی میباشد.