کتاب جادههای خلوت جنگ؛ خاطرات محسن مطلق از دوران کودکی تا پایان جنگ را در هفت فصل بازگو میکند. راوی، دانش آموز کم سن و سالی است که با توجه به حس و حال حاکم بر فضاهای دانش آموزی آن زمان، تصمیم میگیرد با عضویت در بسیج مسجد محل به کاروان های اعزامی به جبهه های جنگ بپیوندد.
بازگویی خاطرات تحصیل در دبستان «معمار قصری» (مدرس های دریکی ازمحله های جنوبی شهر تهران – حوالی خیابان خاوران)، یادآوری روزهای انقلاب در کوچه پس کوچه های محله خاوران، اشاره به نخستین نشانههای قابل لمس از پیامدهای وقوع جنگ - تشییع جنازه اولین شهید محله - از بخشهای اصلی فصل نخست کتاب جادههای خلوت جنگ هستند.
اولین تجربه حضور راوی در جبهه، که در قالب کاروان اردوی دانش آموزی صورت میگیرد تا اعزام رسمی او به عنوان یک نیروی بسیجی داوطلب که در ادامه تداوم مییابد، از رویدادهای مهم فصل دوم است. در فصلهای بعدی کتاب بیشتر به حضور راوی در جبهههای غرب و جنوب کشور پرداخته شده است. نویسنده تلاش کرده به اصل رویدادها وفادار بماند. خواننده در طول کتاب با انبوهی از اسامی افراد حاضر در جبههها مواجه میشود که برخی از آنها دیگر در میان ما نیستند. در پایان کتاب هم عکسها و اسنادی درباره اتفاقات ذکر شده در کتاب جادههای خلوت جنگ آمده است.
نمای میانی: محسن مطلق سال 1348 در تهران متولد شد. سال 1362، برای اولین بار به جبهه های جنگ رفت و تحت تأثیر آن فضا تا پایان جنگ در جبهه ماند. کار نوشتن دربار ه جنگ را با کتاب «زنده بادکمیل » آغاز کرد. بعد از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در دانشگاه علم و صنعت تهران رشته طراحی صنعتی را دنبال کرد. وی دستی هم در موسیقی دارد و سال هاست نی مینوازد.
نمای دور: فرزین شیرزادی(نویسنده): استفاده از زبان ساده و کم غلط در کتاب «جادههای خلوت جنگ »قابل تحسین است و اگر نویسنده با هوشمندی، این روش را ادامه و پرورش دهد، توانایی برگزیدن آن را به عنوان خصوصیت نگارشی و داستان نویسی خود خواهد داشت. احمد عر بلو(منتقد): وفادار بودن به مستندات جنگ، از نکات مثبت این کتاب است و میتوان از این مجموعه خاطره، سوژههای داستانی بسیاری کشف کرد. محسن مطلق (نویسنده): جاده های خلوت جنگ یک منبع تحقیقی کامل برای کسانی است که درباره مسائل اجتماعی جنگ مینویسند.
در کتاب جادههای خلوت جنگ خاستگاه و محیط اجتماعی بچههایی که داوطلبانه به جنگ میرفتند بیان شده است. این کتاب بیشتر برای افرادی است که روی جنبههای خاصی از جنگ تحقیق میکنند. مثل جامعه شناسان، روانشناسان و محققان.
کارم در تهران به پایان رسیده بود و پشیمان از اینکه چرا از اول کرخه را ترک کرده بودم. نصیب من از عید آن سال فقط مشتی آجیل بود که جیبهای مرا انباشت تا در قطار جنوب سرگرم خوردن آنها شوم. بی آنکه اطلاعی از گردان و زمان به پایان رسیدن مرخصی داشته باشم، دوباره به مقر لشکر بازمیگشتم.
بهار، کرخه را بیش از پیش زیبا کرده بود. با آمدن به کرخه، روحیهای تازه پیدا کرده بودم و کمتر خود را در چنبره حسرت و غصه اسیر میدیدم. در کرخه همیشه احساس می کردم که در میانه راه هستم و این برای من از ابتدای راه بهتر بود. در آنجا سعی کردم دوباره شروع به حفظ کردن غزلهای حافظ و نوشتن یادداشتهایم کنم تا بقیه روزها تا رسیدن بچههای گردان سپری شود.