کتاب فارابی و مفهوم سازی دینی نوشته نادیا مفتونی است و انتشارات سوره مهر آن را به چاپ رسانده است. کتاب فارابی و مفهومسازی هنر دینی تلاشی است برای نشان دادن هنر در نزد فارابی و به تعبیر بهتر مفهومسازی هنر دینی در نزد فارابی که نویسنده در این کتاب بر این مهم همت گمارده است.
کتاب فارابی و مفهومسازی هنر دینی مقدمهای درباره فارابی دارد که نویسنده در ابتدای آن اشاره به اختلافات موجود درباره نسب فارابی میکند و میگوید: غرض ار معرفی مختصر فارابی در آغاز کتاب اشاره به ابعاد هنری شخصیت اوست که با محتوای این نوشتار تناسب تمام دارد. نویسنده در این مقدمه روایتهای مختلفی از زندگی و نسب فارابی ارائه میکند. ادعای نویسنده این است که میخواهد علاوه بر جنبههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بر عظمت فارابی بر حوزه فلسفه هنر تمرکز کند.
بخش اول این کتاب به روششناسی اختصاص دارد که عنوان آن «نکتهای درباره روش شناسی» است. نویسنده در ابتدا با ارائه اینکه مسائل از حیث گونهشناسی به یک اعتبار در چهار گروه اصلی؛ تعریف، توصیف، توجیه، تبیین، جای میگیرند، به اختصار به توضیح و تبیین هر کدام از این گروهها میپردازد. در قسمتی دیگر از کتاب فارابی و مفهومسازی هنر دینی به سیر تاریخی تعاریف هنر میپردازد و آن را در ذیل عناوینی مانند؛ تعاریف سنتی هنر با زیر فصلهای؛ تعریف هنر افلاطون، تعریف هنر کانت، شکگرایی معطوف به تعریف هنر و تعاریف معاصر که شامل؛ تعاریف قراردادگرا، تعاریف نهادی، تعاریف تاریخی، تعاریف کارکردگرا تقسیمبندی و آنها را بیان کرده است.
در بخشی بعدی به نکاتی درباره تعاریف نزد منطقدانان مسلمان پرداخته است تا اینکه به بخشی با عنوان مفهومسازی هنر نزد فارابی میرسد. نویسنده معتقد است که مفهومسازی هنر نزد فلسفه فارابی را میتوان با دو رویآورد مستقیم و غیرمستقیم اخذ نمود. رویآورد مستقیم به معنی توجه به مواضعی است که فارابی خود تعریفی برای هنر بیان کرده است؛ اما رویآورد غیر مستقیم به معنی جستوجو در سایر سخنان فارابی است؛ آراء و سخنانی که به مولفههای مفهومی هنر اشاره دارد یا مبنایی به دست میدهد که بتوان براساس آن مبنا، چیستی هنر را تدوین کرد. وی در این قسمت به نظریه خیال فارابی میپردازد و معتقد است که مهمترین بخش فلسفه فارابی که در تعریف و سایر آموزههای هنری وی تاثیرگذار بوده، نظریه خیال اوست و باز در این فصل به نظریه خیال مشایی و اشراقی میپردازد. در بخش دیگری به مفهومسازی هنر دینی در فلسفه فارابی میپردازد و میگوید: «فارابی، درباره چیستی هنر به صورت کلی سخن گفته و پیرامون هنرهایی چون شعر، موسیقی و حتی هنرهای تجسمی نیز وارد بحث شده است» و معتقد است که فارابی در آثار خود به هنر و هنرمند در دو مقام تعریف، یعنی هنر آنگونه که باید باشد و هنر در مقام تحقق، یعنی هنر آن چنان که هست و آنگونه که در عمل واقع شده است؛ پرداخته است.
فارابی در آثار خویش هم به شکل مستقیم و صریح به تعریف زیبایی عطف توجه نموده و هم احکامی برای زیبایی بیان نموده است که تصویر روشنی از زیبایی در اندیشه وی به دست میدهد. وی الفاظ جمال، زینت، و بهاء را برای زیبایی به کار میبرد. او دو تعریف از زیبایی ارائه نموده است. یکی از این تعاریف بر عنصر کمال تمرکز و تأکید دارد: جمال و بهاء و زینت در هر موجودی آن است که وجودش به نحو افضل و برتر موجود شود و کمالات اخیر او را حاصل آید.
او تعریف زیبایی را هم در مورد انسان و هم درباره خداوند بر اساس کمال وجودی تعریف میکند و تفاوت آن دو را این می داند که جمال و کمال انسان بیرون از ذاتش و جمال و کمال خداوند عین ذات اوست. فارابی زیبایی را منحصر در امور غیرمادی نمیداند و به زیبایی محسوس نیز اشاره مینماید: زیبایی در بسیاری از موجودات بر کمال در رنگ یا شکل یا وضع دلالت میکند.