کتاب جایی بالاتر از رنجیدن pdf

معرفی کتاب جایی بالاتر از رنجیدن

کتاب جایی بالاتر از رنجیدن اثر مهرنوش صفایی براساس زندگینامه ی سوسن (ط)، رمانی عاطفی با نگاهی روانشناسانه است که به موضوع دل بستن به افراد قبل از شناخت صحیح و اصولی از شخصیت، خواسته ها و نیازهایشان و به نداشتن هنر گفتگو می پردازد.

جایی بالاتر از رنجیدن، با یک اتفاق تلخ یعنی فوت شیوا صمیمی ترین دوست و تنها هم درد و سنگ صبور سوسن، آغاز می شود. بعد از مدتی از فوت شیوا آقای داریوش نوریان همسر شیوا با سوسن تماس می گیرد و این شروع آشنایی با مردی است که به عنوان همسر دوستش حتی یک بار هم از نزدیک ندیده است.

شوهر سوسن، احمد فردی بی رگ، بی بند و بار و لاابالی است. احمد در طول داستان با زن بیوه اعرابی آشنا می شود که از وضع مالی بسیار خوبی برخوردار است و به خاطر پول با بی رحمی و آزار و اذیت سوسن را طلاق می دهد.

بعد از جدایی، سوسن به پیش خانواده اش بازمی گردد اما خانواده ی او بسیار کوته نظر هستند و طلاق سوسن را یک عیب برای خانواده شان می دانند.

چندی بعد آقای نوریان به خواستگاری سوسن می آید اما او را عقد نمی کند و زمانی نمی گذرد که سوسن از وجود نوریان در زندگیش لذت می برد. و باز ماجرای گذشته برای سوسن تکرار می شود و دوباره بی تفاوتی یک مرد نسبت به خودش را می بیند و برای دومین بار برمی گردد پیش خانواده اش اما این بار مادرش او را از خانه بیرون می کند.

سوسن بدون هیچ همراه و پشتیبانی بر سر خانه ی اول بازمی گردد و دوباره بنگاه های املاکی، تنهایی و غم و غصه و باز دردُ، دردُ و درد...

زندگی سوسن زندگی بسیاری از بانوان این روزگار است…

با توجه به اینکه در جامعه ی امروز ما بیشتر ازدواج ها با آشنایی قبل از ازدواج و در قالب روابط عاطفی صورت می گیرد آمار بالای طلاق و نارضایتی پس از ازدواج نشان دهنده ی این واقعیت تأسف برانگیز است که هنوز هم جوانان ما در دو مورد اساسی؛ شناخت مناسب ترین فرد و هنر حفظ رابطه ای عاشقانه، همچنان دچار ضعفی شدید هستند.

شکست های عاطفی، چه در قالب طلاق پس از ازدواج و چه در قالب جدایی پس از آشنایی، نشان دهنده ی این واقعیت تکان دهنده است که مردم ما هنوز هم به درستی هنر حفظ رابطه را نیاموخته اند.

هنوز بسیاری از مردم عاشق می شوند بی آنکه بدانند چرا، و به جدایی می رسند بی آنکه بفهمند به چه دلیل. و این دو سؤال برجسته ترین سؤال های نسل سرخورده از روابط عاطفی امروزی است. نسلی که فراموش کرده است که تشابه و تجانس مهم ترین و اساسی ترین شرط دل بستن و رسیدن به درک و همدلی و تفاهم، مهم ترین اصل ماندگار ماندن یک رابطه ی عاطفی است.

هنوز هم بر طبق آمار از میان هر ده نفر جوان هجده تا سی ساله ی سال تحصیل کرده، فقط یک نفر از آن ها به این نتیجه رسیده است که حفظ رابطه ای عاشقانه بسیار مهم تر از برقراری چنین رابطه ای است و از میان هر بیست زوج جوان فقط دو نفر از آن ها به این نتیجه رسیده است که حفظ رابطه ی عاشقانه اش نیازمند سعی و تلاش و مطالعه و یادگیری است.

گزیده کتاب جایی بالاتر از رنجیدن 

من با گم شدن، با فراموش شدن، با خط خوردن و از یاد رفتن، مأنوسم. من از همه به هیچ رسیدن را خوب می شناسم. من با سوگواری قلب انسان پس از مرگ آشنایی، مأنوسم. من جایی را می شناسم که آوای درد آدمی، فریاد نیست. من سکوتِ بالاتر از فریاد را می شناسم. من در سرزمین دلتنگی زندگی کرده ام. من بیابان ناباوری را قدم به قدم طی کرده ام. من درد شلاق ثانیه ها را در انتظاری تلخ، من حس بیهودگی را با بند بند تنم احساس کرده ام. من روزهای بسیاری، برای فرار از نقش رنج، چشم بسته از کنار آیینه های بسیاری گذشته ام.

آری، من از روزهایی گذشته ام که اشک برای گریستن کم است و ضجه فقط بازی بغض انسان است. من در روح خویش دردهایی را تجربه کرده ام که دردهای تن آدمی پیش آن حقیر و کوچک اند. من عشق را در حضیض ذلت… گذشت را در عین نفرت… ایثار را در بند غفلت، … متولد شدن در حین مرگ را با تک تک یاخته های وجودم احساس کرده ام. من با دیدگانی باز و ذهنی هوشیار، لحظه به لحظه به جرم شیفتگی، به شلاق بی مهری و ناسپاسی مجازات شده ام. من آدمیت آدمی را بسیار جفاکار یافته ام. من ظرف فهم آدم های بسیاری را کوچک تر از مشت بسته ی یک کودک، من چشم های بسیاری را فقط دو کره ی سرد خاکی یافته ام. بله، جایی بالاتر از رنجیدن هم هست… من آن را می شناسم.