کتاب «هستیشناسی؛ مبتنی بر نصوص دینی» نوشتهٔ قاسم اخواننبوی است و سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرده است. مباحث هستیشناسی محمور اصلی مباحث فلسفی در فلسفه اسلامی میباشد و بخش عمدهای از مبحث فلسفی که از آن به الهیات تعبیر می شود، در حول این محور است و مباحثی از قبیل مفهوم وجود و تقسیمات و احکام وجود را در برمیگیرد.
استنباط معارف عقلی از نصوص دینی از جمله موضوعاتی است که از جنبه مناسبات عقل و دین قابلطرح است؛ زیرا در متون دینی به گزارههای مختلفی برمیخوریم که از جمله آنها گزارههای مربوط به عالم هستی بوده که در صدد تبیین نظام هستی است. اندیشمندان مسلمان با تأمل در این متون به نتایجی رسیدهاند که در اندیشه فلسفی یونان بیسابقه بوده و از این جهت منشأ نظریات جدیدی در حوزههای فلسفی و عرفانی شدهاند؛ بر این اساس به نظر میرسد کتب روایی تا حدود زیادی الهامبخش آرا و افکار فلسفی در میان پیروان اهلبیت بوده است.
برای روشن شدن این مطلب، اگر مقایسهای میان آنچه از سوی اهلبیت در کتابهای مذکور ضبط شده با آنچه در کتابهای فلسفی و عرفانی موجود است، صورت بگیرد، تا حدود زیادی میزان تأثیرپذیری افکار فلاسفه از گزارههای دینی روشن میشود. در حکمت متعالیه، مباحث فلسفی با آنچه در متون دینی موجود است، منطبق شدهاند؛ بنابراین رشد و تکامل عقلانیت فلسفی شیعه تا حدود زیادی متأثر از نصوص روایی اهلبیت بوده است؛ از اینرو بررسی چگونگی استنباط معارف عقلی از نصوص دینی لازم به نظر میرسد.
کتاب «هستیشناسی؛ مبتنی بر نصوص دینی» بر اساس استنباط از متون دینی در صدد استنباط موضوع هستیشناسی است. این کتاب از سه فصل تشکیل شده است. بخش نخست، کلیات نام دارد که مباحث روششناسی را مطرح میکند و در حقیقت روشی برای استنباط مبانی هستیشناسی از متون دینی است. در بخش دوم مباحث به دو قسمت تقسیم می شود: مباحثی در رابطه با احکام وجود و مباحثی در رابطه با اقسام وجود است. در بخش احکام وجود مباحثی مانند بداهت مفهوم وجود، مفهوم وجود و اصالت وجود مورد بحث است. در بخش اقسام وجود نیز مباحثی مثل وجود رابط است یا مستقل؛ وجود ذهنی است یا خارجی؛ وجود علیت است یا معلول؛ وجود حادث است یا قدیم؛ وجود قوه است یا فعل؛ به بحث گذاشته شده است، تمام مباحث با استناد به آیات و روایات میباشد.
یکی از مسائلی که درباره نصوص دینی قابل طرح است، بحث استنباط مباحث هستیشناسی از متون دینی است. همانگونه که بر اهل فن آشکار است، در متون فلسفی و عرفانی، مباحثی درباره وجود طرح شده است که به نظر میرسد قابل استنباط از نصوص دینی است. آنچه در این تحقیق موردنظر است، بررسی و اثبات امکان استنباط مباحث هستیشناسی از متون روایی است؛ زیرا در کلمات ائمه (ع) مسائلی طرح شده است که تجزیه و تحلیل آنها مسائلی را در فلسفه اسلامی به وجود آورده که بیسابقه بوده است. به نظر میرسد یکی از علل توجه فلاسفه اسلامی به قرآن و روایات و تجزیه و تحلیل آنها و استنباط معارف عقلی از این متون، توجه به «رمز و اشاره» میان فلاسفه اسلامی است؛ زیرا ایشان معتقدند الفاظی که برای معانی وضع شدهاند، رموزی برای کشف معانی هستند؛ چنانکه ملاصدرا درباره قرآن معتقد است معانی قرآن در قالب الفاظ بیان شده و در هر یک از حروف و الفاظ هزاران رمز وجود دارد.