درباره تفسیر دین و آموزههای آن، رهیافتهای مختلفی از صدر اسلام مطرح شده است؛ یک رهیافت بیشتر به نقل و از جمله روایات اهتمام دارد، سرآغاز این جریان در اهل حدیث و ظاهرگرایان از اهل سنت در سدههای نخست هجری است. مصداق بارز این رهیافت در تشیع معاصر، مکتب اخباریگری در حوزه فقه و مکتب تفکیک در حوزه عقاید است؛ برخی از دیدگاههای تفکیکیان در مسائل کلامی نه تنها با عقل بلکه با خود آیات و روایات نیز همخوان نیستند.
بیان مسئله
مکتب اخباریگری در سده های گذشته توسط محقق استرآبادی ظهور و بروز داشت، لکن در همان اوان ظهورش، توسط محقق بهبهانی و غیره با استدلال های متقن، به حاشیه رانده شد، اما در چند دهه اخیر، این مکتب با اصلاحات و تطورات جدید تحت عنوان مکتب تفکیک و خراسان، دوباره ظهور نموده و مدعی است که تفسیر دین، اعم از فقه و اعتقادات باید بامحوریت روایات صورت گیرد. آنان مخالف به کارگیری عقل انسانی ١ و فلسفه و عرفان در تفسیر دین هستند و برخی شان نهایت با تفسیر خاص از عقل (عقل فطری) موافق بوده و نقش عقل انسانی و برهانی، فلسفه و عرفان را حذف کرده یا به حداقلی تقلیل میدهند. این خوانش از دین، مخالف ظاهر و نصآیات و روایات و قرائت امثال شیخ مفید، خواجه طوسی، علامه حلی، علامه طباطبایی و استاد مطهری است.اگر بتوان برای هر دو نگره در صدر اسلام مثالی ذکر کرد، میتوان به ایمان امثال سلمان و ابوذر مثال زد.