خودآگاهی اولین مولفهی هوش هیجانی است -که البته وقتی در نظر بگیریم هزاران سال پیش، غیب گوی یونانی توصیه کرد خودت را بشناس منطقی هم بنظر میرسد. خودآگاهی به معنای داشتن درکی عمیق از احساسات، نقاط قوت، نقاط ضعف، نیازها و امیال خود است. افرادی که از خودآگاهی عمیقی برخوردارند، نه بیش از حد انتقاد میکنند و نه بصورت غیر واقع گرایانهای امیدوارند. بلکه آنها با خود و دیگران صادق هستند. آنها به خوبی تشخیص میدهند که چگونه احساساتشان روی خودشان، بقیه مردم و عملکرد شغلیشان تاثیر میگذارد. پس یک فرد خودآگاه که میداند فرجههای کوتاه باعث بدبختی و فلاکت وی میشوند، زمان را با دقت برای خودش تنظیم میکند تا کارش را سر وقت و حتی زودتر از موعود تمام کند.
اول از همه، خودآگاهی خودش را به صورت صداقت و توانایی ارزیابی واقع گرایانهی یک شخص بروز میدهد. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند میتوانند خیلی رک و بدون اشتباه، راجع به احساساتشان و تاثیری که روی عملکرد شغلیشان دارد صحبت کنند -اگرچه لزوما صحبتشان پر شور و حرارت و یا اعترافی نباشد. نمونههایی از خودآگاهی اغلب در مرحله استخدام شدن خودش را نشان میدهد. از یک متقاضی بپرسید تا برای شما از زمانی بگوید که کنترل احساسات خود را از دست داد و بعداً پشیمان شد. کاندیدهای خودآگاه در اقرار شکست خود بسیار رک هستند، و اغلب حتی داستان شکستشان را با لبخند تعریف میکنند. یکی از نشانههای خودآگاهی، حس شوخ طبعی است که با تحقیر نفس آمیخته شده.