شما از این حالت آگاه هستید و بدون شک بیش از یکبار آن را تجربه کردهاید. وقتی اتفاق میافتد، تقریباً جادویی به نظر میرسد. حتی به نوعی سورئال است. وقتی هم که اتفاق نمیافتد شاید اینطور به نظر برسد که چیزی مهم گم شده است. منظورم تجربه حالت غرقهگی است. وقتی در هر کاری که انجام میدهید غرق میشوید، چیزهای دیگر محو میشوند. تمام توجهتان صرف انجام همان کار میشود و به صورت فوقالعادهای متمرکز میشوید.
کتاب هنر غرقهگی یک هدف اصلی دارد: یاد دادن به شما جهت رسیدن به حالت غرقهگی در هر زمانیکه بخواهید.
«افرادی که از همه شادترند، زمان زیادی را در حالت غرقهگی سپری میکنند. غرقهگی حالتی است که در آن مردم آنقدر درگیر فعالیتی هستند که به نظر میرسد هیچ کار دیگری به اندازه کاری که غرق در آن هستند، مهم نیست. تجربه جاری بهقدری برایشان لذتبخش است که حتی با هزینههای گزاف حاضرند آن را بهخاطر خودش انجام دهند.»
میهایی چیکسنت میهایی ، روانشناس آمریکایی و نظریهپرداز اصلی مفهوم غرقهگی
«خلسهای وجود دارد که اوج زندگی را نشان میدهد و زندگی فراتر از آن نیست. پارادوکس زیستن در این است که این خلسه زمانی تجربه میشود که انسان در زندهترین حالت خودش است و درعینحال از زندهبودن خودش در فراموشی کامل است.»
«راز واقعی زندگی این است: غرق بودن کامل در کاری که در لحظه حال انجام میدهید. آنگاه بهجای اینکه آن را کار بنامید، متوجه میشوید که بازی است.»
در سادهترین شکل، غرقهگی حالتی از جذب کامل ذهنی است. کل توجه ما صرف فعالیت جاری میشود و هر کاری که انجام میدهیم، در آن کاملاً غرق شده و آن را با اوج عملکردمان انجام میدهیم.