کتاب «باورش کنید» اثر پرفروش نیویورکتایمز از جیمی کرنلیما، کارآفرین، شخصیت رسانهای و سرمایهگذار موفق آمریکایی است که به عنوان یکی از ثروتمندترن زنان خودساخته در فهرست مجله فوربز قرار گرفته است. این کتاب توسط مریم نفیسیراد ترجمه و در انتشارات نسلنواندیش به چاپ رسیده است. جیمی کرنلیما در این کتاب هم به زندگی حرفهای و هم به زندگی شخصیاش میپردازد و راه و رمزهای ثروتمند شدن و کسب موفقیت مالی و موفقیت در زندگی شخصی را میآموزد. داستان سفری هیجانانگیز و مملو از حکایتهایی دربارهی استقامت، خودباوری، شهود و پشتکار که میتواند الهامبخش هر فردی باشد. کتاب «باورش کنید» مناسب همه مردان و زنانی است که همیشه در ذهن رویای ثروتمند شدن را میپروراندهاند، اما هرگز اعتماد به نفس و جرئت تحقق بخشیدن به رویاهایشان را نداشتهاند. این کتاب برای همه کسانی است که با این دیدگاه بزرگ شدهاند که سرنوشت از پیش تعیین شده و نمیتوانند قدمی در جهت رشد مالی،حرفهای و شخصی خود بردارند و تا آخر عمر محکوم به سازش با شرایط هستند. جیمی شرکتش را در اتاق پذیرایی خانهاش تأسیس کرد و اکنون به یک چهره سرشناس و ثروتمند امریکایی تبدیل شده است. این اثر جزو پرفروشترینهای نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال، یواسایتودی و آمازون بوده و به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. اگر برای شما نیز در برههای از زندگی این اتفاق افتاده که به خودتان شک کرده باشید، اگر تاکنون توسط دیگران دستکم گرفته شدهاید، اگر باوری که به خودتان دارید، متزلزل شده است، مطالعه کتاب «باورش کنید»تجربهای متفاوت و مفیدی برای شما خواهد بود.
من فکر میکردم به محض اینکه یک ایده بکر را به محصولی شگفتانگیز تبدیل کنید، میفروشد؛ مگر نه؟ آیا اشتباه فکر میکردم؟! میدانستم محصولمان زندگیها را متحول میکند، اما شرط اصلی این بود که محصولمان به دست زنان واقعی سراسر دنیا برسد، اما دقیقاً قرار بود چطور به دست آنها برسد؟! از طریق فروشگاهها و فروشگاههای آنلاین؛ مگر نه؟ اما اگر تمام خردهفروشها پاسخ منفی به من میدادند، چه اتفاقی میافتاد؟ و اگر زنان حتی متوجه نمیشدند که چنین وبسایتی وجود دارد، چه؟ برای راهیابی به فروشگاههای خردهفروشی به دو چیز نیاز داشتیم: فردی که باورمان دارد و فردی که جواب مثبت میدهد. از آنجاکه ارتقا دادن وبسایت هزینهبر بود، ما از پس آن برنیامدیم.
وای! چطور نمی دانستم چه چیزی را نمی دانم؟! هرچه بیشتر آموختم، بیشتر پی بردم که چقدر نمی دانستم. من تمام عمرم با سخت کوشی کار کردم، اما نمی دانستم چقدر کارآفرین بودن سخت است و کار فقط شامل کارت ورود زدن و در پایان روز کارت خروج زدن نیست. وقتی پای تجارت خودتان در میان باشد، همواره فشار، استرس و نگرانی بیوقفه همراهتان است. همهچیز تحت تأثیر کارآفرین بودنم قرار گرفت و به نظرم تقریباً محال بود که کاری را انجام دهم، بیآنکه در آن لحظه بازهم فکر تجارت به سرم نزند. چطور قرار است پول به دست بیاورم و زنده بمانم؟ آیا خردهفروشها در نهایت جواب تلفنهایم را خواهند داد؟ چرا هیچکس محصولم را در خبرگزاریها پوشش نمیدهد؟ آیا تمام اینها فقط یک اشتباه بزرگ است؟ اگر ندای درونیام اشتباه کرده باشد، چه؟ آیا من تمام پساندازمان را به باد خواهم داد؟