امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
65,900
خبرم کن
کتاب چاپی ناموجود است
15,900
14%
13,674
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب بیرون از ماز

اسپنسر جانسون در کتاب بیرون از ماز (گذر پیچیده) که در ادامه ی کتاب چه کسی پنیرم را جا به جا کرد؟ نوشته شده، شما را برای آینده ای شاد و درخشان تر و همچنین چیره شدن بر موانع و سختی ها یاری می دهد.

در کتاب چه کسی پنیرم را جا به جا کرد؟ دو آدم کوچولو هستند به نام «هم» و «ها» که وقتی می بینند پنیر مورد علاقه شان نیست، با تغییر غیر منتظره ای مواجه می شوند. «ها» می فهمد باید خودش را با شرایط جدید وفق دهد و در جست و جوی پنیر جدیدی راه خود را در پیش می گیرد؛ ولی «هم» برای تغییر طرز فکرش با چالش مواجه می شود.

حال کتاب بیرون از ماز (Out of the maze) آنچه را «هم» بعداً انجام می دهد، بازگو می کند و اینکه کشف های جدیدش چگونه می توانند به شما کمک کنند تا قفل هایی را باز کنند که ممکن است امروز در گذر پیچیده زندگی تان با آن مواجه هستید.

«پنیر» استعاره یا کنایه همه چیزهایی است که در زندگی می خواهید، حال این چیز ممکن است شغل خوب، رابطه عاشقانه و پایدار، پول یا ثروت، سلامتی خوب یا آرامش فکری باشد. «ماز» کنایه هر چیزی است که با آن در چالش هستید یا وضعیت دشواری است که شما را از پیدا کردن پنیرتان و لذت بردن از آن باز می دارد.

هرگاه از «هم» و دوست جدیدش «هوپ» در سفرشان پیروی کنید، خواهید فهمید که چگونه زندگی خودتان را با فکر کردن در بیرون از «ماز» کار و زندگی تغییر دهید. اسپنسر جانسون (Spencer Johnson) در این کتاب قصد دارد تا شما را در پی بردن به قدرت باورهایتان و تأثیری که این باور ها می توانند بر رفتارتان و نتایجی که به دست می آورید، داشته باشند، آگاه کند. کتاب بیرون از ماز برای کسانی نوشته شده که برای موفقیت شخصی و شغلی تلاش کرده و امید بیشتری دارند.

جملات برگزیده کتاب بیرون از ماز:

- یک باور قدیمی می تواند تو را زندانی خودش کند.

- شما مجبور نیستید هر چیزی را که فکر می کنید باور کنید.

- گاهی اوقات قبل از آنکه چیزی را بتوانید ببینید، باید آن را باور کنید.

- برای آنچه که می توانی باور داشته باشی هیچ محدودیتی وجود ندارد.

- تجسم مهم تر از دانش است. دانش محدود است، ولی تجسم بر تمام دنیا احاطه دارد.

گزیده کتاب بیرون از ماز 

«هم» آهی عمیق و بلند کشید و سپس سؤالی را از خودش پرسید که از زمان آغاز جست و جویش او را آزار داده بود. «چرا با "ها" نرفتم؟» و با پرسیدن این سؤال، «هم» شروع کرد به گریه کردن و سپس به خواب عمیقی فرو رفت. «هم» آن شب یک خواب دید.

در خواب دید که به خانه اش کنار ایستگاه پنیر C برگشته است و در آن جا قدم می زند، الم شنگه راه انداخته است، نق می زند و عصبانی شده است. ولی چه اتفاقی افتاده بود؟ سپس آنچه را که اتفاق افتاده بود، دید. دید که روی پنجره ها میله های زیادی نصب شده بودند! به نظر می رسید که در زندان بود، در حالی که در داخل میله ها خودش را نگاه می کرد، متوجه شد که چقدر ناراحت و نگران است. در خواب با صدای بلند گریه کرد.

نیمه شب بیدار شد و به خوابش فکر کرد، پریشان شد. چرا در خواب دید که در خانه خودش زندانی شده بود. دلش برای دوستش تنگ شد و از اینکه با او نرفته بود، خودش را سرزنش کرد. «هم» به پشت دراز کشید و ساعت ها بیدار ماند و در این باره فکر کرد. او تا سپیده دم درباره این موضوع فکر کرد. وقتی هوا روشن شد، تازه توانست به مفهوم نوشته «ها» روی دیوار، درباره باورهای قدیمی و پنیر جدید پی ببرد.

آهسته با خودش گفت: «شاید حق با "ها" بود.» (بلندتر فکر کردن به او کمک کرد تا افکارش، به ویژه افکار دشوارتر و پر چالش، مانند افکاری که اکنون داشت را شفاف تر کند.) او به روزی اندیشید که «ها» را ترک کرد. اکنون مدت زیادی از آن روز گذشته بود. «ها» سعی کرده بود با «هم» درباره آنچه فکر می کرد باید انجام دهند صحبت کند، ولی «هم» از گوش دادن به او خودداری کرده بود. «هم» گفت: «من مطمئن بودم که حق با من است و "ها" اشتباه می کند. ولی شاید حق با من نباشد. من به "ها" اعتماد نکردم، بلکه به افکار خودم اعتماد کردم.»

سال نشر :
1398
صفحات کتاب :
95
کنگره :
‏‫BF637 ‭/ت3‏‫‬‮‭ج225 1398
دیویی :
‏‫‭158/1
کتابشناسی ملی :
5598931
شابک :
978-622-220-031-2

کتاب های مشابه بیرون از ماز