از اساسی ترین نیازهای روانی افراد برخورداری از محبت است. بشر در هر دوره از زندگی به محبت نیاز دارد. این احتیاج را پدر و مادر، برادر و خواهر، همسر و فرزندان و... تأمین می کنند.
عدم تأمین این نیاز سبب پیدایش تشویش و اضطراب در افراد می شود. کمبود و فقدان محبت، تأثیرات سوء و ضایعات دردناکی در روح افراد به وجود می آورد. فردی که مورد بی مهری قرار گرفته، خودکم بین شده و در او عقده حقارت ایجاد می شود، حسود و کینه توز بار می آید یا به تنهایی و انزوا مایل می شود.
لذا هر کدام از اعضای خانواده اگر در کانون خانواده از محبت سیراب نشود، آن را در خارج از خانواده جست و جو می کند که زمینه بسیاری از فریب ها و انحرافات از همین جا فراهم می شود. با این وصف اگر بپذیریم محبت کردن هنر است آیا تحصیل آن هنر به دانش و کوشش نیاز دارد یا این که فقط به اقبال آدمی بستگی دارد و تنها شخص خوش شانس عاشق می شود؟ مردم گمانشان این است که محبت چیز بی اهمیتی است، درحالی که همه آنان تشنه محبت اند.
این تفکر مردم چند علت دارد یکی آن است که مردم پیش از آنکه خود محبت کنند و دیگران را دوست بدارند از دیگران توقع دارند که دوستشان داشته باشند. در نتیجه مشکل این افراد این است که چه کنند تا دیگران دوستشان بدارند و دوست داشتنی باشند برای راه یابی به این هدف شیوه های گوناگونی را دنبال می کنند. درحالی که اعتقاد به این قضیه مولود طرز تفکر غلطی است که معتقد است در محبت چیزی برای آموختن وجود ندارد و چنین استدلال می کند که مشکل محبت، مشکل محبوب است نه استعداد.
اشتباه دیگری که موجب پیدایش این تفکر می شود که محبت نیازی به آموختن ندارد در این نکته است که احساس دوست داشتن نخستین و حالت دائمی با محبت ماندن را به جای یکدیگر اشتباه می گیریم.
شابک :
978-600-309-503-8
کنگره :
BP254/2/و4ر2 1398